این سایت سعی دارد سایت های برتر سراسر ایران را معرفی کند ما با نمایش دادن پیش نمایشی از سایت، کاربران را به دیدن کامل مطالب سایت های معرفی شده دعوت میکنیم فلذا هیچ لینک، عکس، و متنی از سایت های معرفی شده کپی نمیشود.

    حبیب الله روشن زاده

    مهدی

    بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

    حبیب الله روشن زاده را از این سایت دریافت کنید.

    بیوگرافی حبیب روشن زاده

    غفور جهانی در جام جهانی ،آقای روشن زاده و آقای بهمنش از بهترین مفسران ورزشی ایران بودند.روشن زاده همسر دوم پوران بود، پوران از ایشان دارای 2 فرزند به نام

    بیوگرافی حبیب روشن زاده

    پوران در دهه 1330 مشهورترین خواننده روز ایران شد و در دهه 40 نیز این شهرت را برای خود حفظ کرد. او این راه بلند را خیلی کوتاه طی کرد. از سال 1330 خواند و از سال 1331 با نام مستعار بانو ناشناس وارد رادیو ایران شد. بخت و استعداد خود را در چند فیلم هم آزمایش کرد، از جمله فیلم اول هیکل. بدرستی، کس ندانست چرا از شوهرش شاپوری ویلونیستی که آهنگساز ترانه های او نیز بود جدا شد، اما با روشن زاده تا آخرین لحظات مرگ ناگهانی اش ماند.

    کمتر می شد حدس زد پوران روزی از ف_ی_ل_ت_ر تنگ برنامه گل ها نیز عبور کند و صدایش برای گلها ضبط شود، که شد! آنها که دستی توانا در ترانه سرائی و آهنگسازی داشتند و دارند، هرکجا از خاطرات خود گفته و نوشته اند، وقتی به پوران رسیده اند بدون لحظه ای تردید از استعداد کم نظیر او برای اجرای تصنیف و ترانه، گوش تیز او برای گرفتن سیلاب های ترانه و آهنگ و آشنائی کامل او به ضربآهنگ ها یاد کرده اند. ریتم را خوب می شناخت و استادانه نیز مراعات می کرد.

    از او که در آغاز دهه 60 گرفتار بیماری بی درمان سرطان شد و برای بستن چشم بر جهان، خود را به ایران رساند تا در وطن به خاک سپرده شود، اجرای ترانه های بسیاری باقی مانده است، اما حیف است اگر از ترانه ای یاد نشود که می گویند تا آخرین دورانی که هنوز می توانست زمزمه کند، هرگاه می شد و می خواست آن را با نفسی که بیرون می آمد و کوتاه بود زمزمه می کرد:

    چشمای من میل به گریه داره

    می خواد بباره

    دل نمی دونی که چه حالی داره

    چه حالی داره

    غصه بجز گریه دوا نداره

    خدا نداره ... هرچی تو دنیا غمه مال منه روزی هزاربار دل من میشکنه دل دیگه او طاقتا رو نداره خدا، نداره پشت سرهم داره بد می آره خدا می آره

    از این اجرا، می گویند ضبطی وجود دارد که پوران دیگر نفس خواندن بلند آن را ندارد، اما چنان مسلط آن را می خواند که به گله ای آهنگین می ماند. پوران در سال 1369 زمانی که برای دیدن نوه اش به ایران آمده بود به علت ابتلا به بیماری سرطان درگذشت و در  کرج به خاک سپرده شد .

    + نوشته شده در 2008/11/15 ساعت توسط فرزان  |

    ورزش و بازیهای نوین مانند فوتبال که بازیهای اروپایی خوانده می‌شوند، در بیست‌سال پایانی قرن سیزدهم هجری شمسی توسط اروپایی‌ها به ویژه انگلیسی‌‌‌‌ها در ایران رواج یافتند. اصطلاح فوتبال را دانشجویان اعزامی به اروپا پس از بازگشت به وطن وارد زبان پارسی نمودند، اما فوتبال را برای نخستین بار انگلیسی‌های مقیم ایران در تهران و برخی شهرهای بزرگ و همچنین ملوانان کشتی‌های خارجی در بنادر خرمشهر، بوشهر، بندرعباس و ... به راه انداختند. در پایتخت، اعضای سفارت انگلیس، بانک شاهی و تلگرافخانه - هندویوروپ - اوقات فراغت خود را با فوتبال می‌گذراندند و هنگامی به تدریج بر تعداد اعضاء آنها افروده شد، سه تیم فوتبال مستقل تشکیل دادند و در هر فرصتی که بدست می‌آوردند در زمین‌های گوشه و کنار شهر با هم مسابقه می‌دادند. که نوستالژیک و تداعی کننده یادها است. این وبلاگ به دوستداران ورزش و فوتبال در ایران تقدیم میشود. مطالب این وب لاگ تنها بخاطر تجلیل و قدردانی از پیشکسوتان فوتبال و ورزش در ایران و همچنین جهت آگاهی و آگهی می باشد.....

    خانه پست الکترونیک آرشیو وبلاگ عناوین نوشته ها

    نوشته‌های پیشین

    اسفند ۱۳۹۸ آذر ۱۳۹۲ آبان ۱۳۹۲ شهریور ۱۳۹۲ تیر ۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ اسفند ۱۳۹۱ بهمن ۱۳۹۱ دی ۱۳۹۱ آذر ۱۳۹۱ اسفند ۱۳۹۰ بهمن ۱۳۹۰ آبان ۱۳۹۰ مهر ۱۳۹۰ شهریور ۱۳۹۰ تیر ۱۳۹۰ خرداد ۱۳۹۰ فروردین ۱۳۹۰ اسفند ۱۳۸۹ آبان ۱۳۸۹ مهر ۱۳۸۹ مرداد ۱۳۸۹ تیر ۱۳۸۹ خرداد ۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ بهمن ۱۳۸۸ دی ۱۳۸۸ آذر ۱۳۸۸ آبان ۱۳۸۸ مهر ۱۳۸۸ شهریور ۱۳۸۸ مرداد ۱۳۸۸ تیر ۱۳۸۸ خرداد ۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۳۸۸ فروردین ۱۳۸۸ آرشيو

    آرشیو موضوعی

    باشگاه فوتبال شاهین فیلم مستند مطالب عمومی بوندسليگا آلمان

    بیوگرافی ناصر نورایی

    داربی پرسپولیس-تاج لیگ فوتبال ایران VideoClips

    سیرنزولی فوتبال در ایران

    ورزش در ایران شاهين بوشهر تیم فوتبال تاج مسعود مژدهی باشگاه فوتبال شاهین

    Iran 2 - Poland 3 / Montreal 1976

    Iran's quali for World Cup 1978

    جام جهانی World Cup

    فوتبال ایران در نظام شاهنشاهی

    Iran's quali for World Cup 1978

    بیوگرافی ناصر حجازی

    نتایج دیدار پرسپوليس -تاج تا 1357

    تاریخچه باشگاه تاج تهران

    Iran - Holland :Part 1 & 2

    بیوگرافی حشمت مهاجرانی

    باشگاه ورزشي پرسپوليس

    The history of Perspolis

    The historyپرسپوليس6 تاج 0

    مقدماتی جام جهانی 1978

    پنجمین جام آسیا - 1972 ،تایلند

    چهارمین جام آسیا- 1968 ،ایران

    تاریخچه لیگ تخت جمشید

    بیوگرافی علی پروین‌ پرسپوليس، پيکان بیوگرافی علی عبده

    دربی تهران پرسپولیس, تاج "

    بیوگرافی همایون بهزادی

    بیوگرافی حسین کلانی

    گالری عکسهای پرسپولیس

    گالری عکسهای تیم فوتبال تاج

    باشگاه های ایران

    آلن‌ راجرز Alan Rogers

    افتخارات باشگاه پرسپولیس

    بازیهای پرسپولیس مربیان پرسپولیس

    حماسه شش تايي ها در سال1352

    گالری عکس تیم ملی ایران

    بیوگرافی حمیدشیرزادگان

    پيشكسوتان تيم فوتبال پرسپوليس

    پيشكسوتان تيم فوتبال تاج

    تاریخچه باشگاه پرسپولیس

    تاریخچه لیگ باشگاههای ایران

    تاریخچه باشگاه پاس

    ایران در جام ملت های آسیا

    تاریخچه فوتبال در ایران

    گالری عکس مطالب عمومی...1

    تاریخچه جام جهانی جام ملت های اروپا بیوگرافی مصطفی عرب بیوگرافی حسن روشن

    بیوگرافی پرويز قليچ خانى

    غفور جهانی در جام جهانی

    بیوگرافی محمد صادقی

    بیوگرافی آندرانیک اسکندریان

    بیوگرافی دانائی‌فرد-ها

    بیوگرافی هادی نراقی

    گالری عکس مطالب عمومی...2

    گالری عکس پرسپوليس بیوگرافی حسن حبیبی

    بیوگرافی پرویز دهداری

    منبع مطلب : www.jamejahani.blogfa.com

    حبیب روشن زاده • ❤️ تکست ناب

    حبیب روشن زاده دانلود و دریافت کنید با لینک مستیم به صورت کامل و اصلی از سایت تکست ناب.

    حبیب روشن زاده

    حبیب روشن زاده

    در چهلمین سالگرد انقلاب بهمن ۵۷، در قالب چهل گفت‌وگو با چهره‌های ایرانی در آن سال‌ها، روایت آنها را از این رویداد و تأثیرات آن، و نیز چشم‌انداز آنها از آینده ایران را بازجسته‌ایم. در این برنامه‌ به سراغ حبیب روشن‌زاده رفته‌ایم؛ گزارشگر ورزشی تلویزیون ملی ایران در سال‌های پیش از انقلاب.

    لینک دانلود لینک دانلود

    ایران نیازی به انقلاب نداشت؛ گفت‌وگو با حبیب روشن‌زاده

    دیدن نظرات نسخه چاپی

    در چهلمین سالگرد انقلاب بهمن ۵۷، رویدادی که در چهار دهه گذشته زندگی ایرانیان را تحت تأثیر خود قرار داده است، در قالب چهل گفت‌وگو با چهره‌های تاریخ‌ساز یا فعال ایرانی در سال‌های منتهی به انقلاب و پس از آن، روایت آنها را از این رویداد و تأثیرات آن، و نیز چشم‌انداز آنها از آینده ایران را بازجسته‌ایم.

    در برنامه‌ای دیگر از این مجموعه گفت‌وگو، به سراغ حبیب روشن‌زاده رفته‌ایم؛ گزارشگر ورزشی تلویزیون ملی ایران در سال‌های پیش از انقلاب.

    او تا روز ۲۲بهمن از کارمندان تلویزیون بود، اما در اعتصاب کارمندان این رسانه دولتی شرکت نکرد.

    آقای روشن‌زاده که اکنون مقیم فرانسه است؛ همچنان به کار گزارشگری و روزنامه‌نویسی ورزشی ادامه می‌دهد و از همکاران رادیوفرداست. در این گفت‌وگوی ویژه، از حبیب روشن‌زاده درباره رویدادهای پیش و پس از انقلاب ۵۷ پرسیده‌ام.

    گفت‌وگو با حبیب روشن‌زاده

    No media sou ce cu e ly available

    آقای روشن‌زاده، شما نخستین فردی بودید که در اولین برنامه تلویزیونی در ایران بر صفحه تلویزیون ظاهر شدید. ابتدا می‌خواهم از آن روز تاریخی آغاز کنیم. در کجا، چگونه و چطور شما نخستین چهره تلویزیونی ایران شدید؟

    این بر می‌گردد به تابستان سال ۱۳۳۷ که من در حقیقت در تلویزیون کانال سه استخدام شدم. تلویزیونی بود که هنوز افتتاح نشده بود ولی برنامه آزمایشی پخش می‌کرد و مدیر ایستگاه هم یک آمریکایی بود به نام مستر الک، که ما را برای گویندگی انتخاب می‌کرد. او من را انتخاب کرده بود به عنوان گوینده اعلام برنامه.

    تعداد زیادی گوینده آنجا داوطلب بودند که از بین آنها چند نفر انتخاب شدند، از جمله من به عنوان گوینده اعلام برنامه. من هم جوانی بودم دیپلمه پشت کنکوری و به قول معروف جویای نام. به هرحال من قبول شدم و به عنوان استاژ یا استاژیر به قول فرانسوی‌ها، استخدام شدم که کارم را در تلویزیون شروع کنم.

    ولی تلویزیون در آن تابستان ۱۳۳۷ برنامه آزمایشی پخش می‌کرد، تا روز ۱۱مهرماه ۱۳۳۷ که رسماً افتتاح شد، با پیام شاه هم افتتاح شد و من اعلام برنامه می‌کردم. یعنی بعد از چهره شاه، اولین چهره‌ای که ظاهر شد، چهره من بود که گفتم این بود بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضاشاه پهلوی، اینک به سخنان جناب آقای دکتر منوچهر اقبال، نخست‌وزیر توجه فرمایید.

    این اولین جمله‌ای بود که من در تلویزیون وقتی به صورت رسمی افتتاح شد، گفتم. بعد از آن دیگر کار من در تلویزیون ادامه پیدا کرد و بعد هم رفتم به وزارت اطلاعات و جهانگردی در خبرگزاری پارس و بعد از آنجا به تلویزیون ملی رفتم و همین طور ادامه پیدا کرد تا انقلاب شکوهمند و من جمعاً ۲۰ سال سابقه کار در این زمینه داشتم و ۴۰ سال بعدش را هم که دیگر خودتان بهتر می‌دانید در خارج و مسائل رسانه‌ای.

    آقای روشن‌زاده، از آن روز تاریخی در سال ۱۳۳۷ به روز تاریخی دیگری برویم در بهمن ۵۷. سؤال من در اینجا این است که شما چه موقع و چرا از ایران خارج شدید؟

    من اول این را خدمتتان عرض کنم که من در انقلاب اصلاً شرکت نکردم. تا سه یا چهار روز مانده به ۲۲ بهمن، من می‌رفتم به تلویزیون، سرکار. کار که نبود ولی می‌رفتم در دفترم می‌نشستم رادیو گوش می‌کردم یا برنامه‌ها را نگاه می‌کردم، به هرحال در اعتصابات شرکت نکردم. حتی یک روز یکی از اعضای هیئت مؤسس اعتصابیون به من انتقاد و اعتراض کرد که تو چرا در این تظاهرات نمی‌آیی، گفتم من زیر عکس آخوند نمی‌آیم و نرفتم به هر حال.

    آن چهار روز آخر هم که سر کار نرفتم به دلیل این بود که مریض شدم. من روز ۲۲ بهمن در منزل بودم و از طریق رادیو مسائل را تعقیب می‌کردم. ‌ بعد از آن را هم دیگر خودتان می‌دانید. پاکسازی‌ها و محاکمه‌ها شروع شد و حدود پنج ماه طول کشید تا محاکمه من تمام شد و حکم من صادر شد و به هر حال اخراج شدم، اخراج یا به قول آنها پاکسازی شدم. اجازه خروجم را از قطب‌زاده گرفتم و از کشور خارج شدم، روز چهار مرداد ۱۳۵۸، درست در روز سالروز مرگ رضاشاه کبیر.

    آقای روشن‌زاده، ورزش از طریق رادیو توسط همکار شما، زنده یاد عطا بهمنش، به خانه‌های ایرانیان راه یافت و در تلویزیون هم شما ورزش را به منازل مردم بردید. سال‌های پیش از انقلاب شما چه احساسی داشتید؟ آیا از کار و زندگی خودتان راضی و خوشحال بودید؟

    بسیار کارم را دوست داشتم و واقعاً به آن عشق می‌ورزیدم. باور کنید کمتر جمعه‌ای شد که من با زن و بچه‌ام باشم. اکثراً روزهای جمعه یا در استودیوی تلویزیون بودم یا در استادیوم ورزشی. این هیچ چیز نیست جز عشق به آن کار و حرفه‌ای که دارید و من این کار را با جان و دل و با عشق انجام می‌دادم.

    من اصلاً از اول نوجوانی‌ام عاشق ورزش بودم و در زمین‌های خاکی سنگلج فوتبال بازی می‌کردم و داستانش خیلی مفصل است که اگر بخواهم بگویم به قول معروف مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود. ولی وقتی من در تلویزیون ملی شروع کردم به کار، یعنی دعوت به کار شدم، تلویزیون گروه ورزشی نداشت. مرحوم اسدالله پیمان که آن موقع مسئول برنامه‌های سرگرم‌کننده بود، ورزش هم بخشی از چارت سازمانی برنامه‌های سرگرم‌کننده بود و خالی بود. مرحوم پیمان به من گفت اینجا خالی است و من گفتم اصلاً دنبال چنین چیزی هستم، چون رفته بودم در وزارت اطلاعات و جهانگردی و خبرگزاری، که گزارشگر ورزشی بشوم و نشده بودم.

    مانده بودم آنجا تا زمانی که تلویزیون ملی افتتاح شد و من آمدم به تلویزیون ملی و گروه ورزش تلویزیون را تشکیل دادم، یکنفره، خودم تنها بودم و شروع کارمان هم با سه دقیقه خبر بود که هر شب در ساعت ۲۰:۲۷ بعد از اخبار سیاسی و اجتماعی و اینها، خبر پخش می‌شد. مدت‌ها این طور بود تا ۱۳ دقیقه اضافه کردند و گفتند هفته‌ای ۱۵ دقیقه یک برنامه ورزشی بده. همین طور این ۱۵ دقیقه را ما بزرگش کردیم تا رسید به آن برنامه‌های ورزشی پیش از انقلاب و قبل از آن بازی‌های آسیایی و فوتبال جام ملت‌های آسیا و خیلی مسابقات ورزشی دیگر و من واقعاً به شما می‌گویم که یکی از بهترین دوران‌های بسیار بسیار خوب زندگی من است که همیشه وقتی بر می‌گردم و به پشت سرم نگاه می‌کنم، خیلی از خودم راضی و ممنون هستم که توانستم چنین کاری را بکنم و باعث یک شور و شوق زیاد بین جوانان مملکت بشوم، موجب شود ورزش در مملکت و در خانه‌های مردم راه پیدا بکند.

    منبع مطلب : textnb.ir

    میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
    مهدی 14 روز قبل
    4

    بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

    برای پاسخ کلیک کنید