این سایت سعی دارد سایت های برتر سراسر ایران را معرفی کند ما با نمایش دادن پیش نمایشی از سایت، کاربران را به دیدن کامل مطالب سایت های معرفی شده دعوت میکنیم فلذا هیچ لینک، عکس، و متنی از سایت های معرفی شده کپی نمیشود.

    داستان نویسی در مورد طبیعت

    داستان نویسی در مورد طبیعت را از این سایت دریافت کنید.

    داستان بلند درباره طبیعت

    انشا و داستان کوتاه در مورد طبیعت. انشا در مورد طبیعت. نوشتن متن و یا انشا در مورد طبیعیت در واقع می تواند ساده ترین کار ممکن باشد زیرا طبیعیت با هر منظره و هر ...

    داستان بلند درباره طبیعت

    نویسنده : نازنین رحمانی | زمان انتشار : 1400-10-23 09:44:35

    جهت درج تبلیغات با قیمت مناسب در این سایت میتوانید به آی دی تلگرام زیر پیام دهید

    @AlirezaSepand

    انشا و داستان کوتاه در مورد طبیعت

    انشا در مورد طبیعت

    نوشتن متن و یا انشا در مورد طبیعیت در واقع می تواند ساده ترین کار ممکن باشد زیرا طبیعیت با هر منظره و هر فصل از سال حرف های بسیار زیبا و ناگفته ای دارد که بنا به خلاقیت و ذهن ایده پرور شما می توان آن را بر روی کاغذ به نگارش درآورد و زیباترین توصیف ها را نثار این آفریده خاص خداوند نمود.

    در ادامه این مطلب از پرشین بکس سه انشا در مورد طبیعت برای شما دانش آموزان گرامی آماده کرده ایم . می توانید از مطالب زیر برای نوشتن انشای خود استفاده نمایید .

    انشا اول درباره طبیعت

    طبیعت یعنی هر آنچه که خداوند مهربان به ما عطا کرده است .از سرسبزی و زیبایی کوه و دشت و دمن تا دریا و غروب و خورشید و بسیاری از چیز های دیگر که زبان من قادر به گفتن آن نیست طبیعت همان گلی است که ما از روی خود خواهی آن را از اصلش جدا می کنیم، تا زیبایی و عمر کوتاهش را کوتاه تر کنیم را کوتاه تر می کنیم. طبیعت همان دریایی است که از زیبایش استفاده می کنیم ،از جزر و مدش زیبایی طبیعت را بیش تر حس می کنیم،اما پس از ترک کردن دریا و ساحل هر آنچه که دور ریختنی است را در آن جا رها می کنیم ،با اینکه می دانیم این کار بد و ناپسند است ولی آن را انجام می دهیم و از همه بد تر زمانی است که برای تفریح خود زباله ها را در طبیعت رها م کنیم ، اما نمی دانیم چه آثار بدی برای خودمان دارد صدای طبیعت همچون آهنگ دلنواز روح ما را تازه می کند و به ما زندگی دوباره می بخشد .صدای شرشر آب صدای جیک جیک گنجشک ها و صدها صدای دیگر که از آن لذت می بریم . ما انسان ها طبیعت را بسیار دوست داریم ، ولی از همه موجودات بیش تر به آن آسیب می زنیم ما باید برای طبیعت مانند هر موجود زنده ی دیگری احترام بگذاریم و برای آن ارزش قائل باشیم . یادمان باشد که ما در برابر نعمت های خداوند مسئول هستیم و خداوند از ما درباره ی آن نعمت ها باز خواست می کند . خداوندا کمک کن تا قدر طبیعت را بهتر و بیش تر بدانیم. آمین

    انشا دوم درباره طبیعت

    دشتی وسیع در مقابلم قرار دارد. باران تازه بند آمده است.گلهای دشت سیراب شده و در باد پاييزی می رقصند. صدای بازدم هايشان را می شنوم که با نسيم ِپاييزی همراه شده و پيام نشاط را به دوردستها می برند.هوا لطيف است. اما خورشيد مهلت نمی دهد. و با آمدنش شبنم گلها را الماس می کند.دشت می درخشد . این همه زيبايی واقعاً وسوسه انگيز است. و انسان را به جمع کردن اين همه زيبايی تحريک می کند. اما افسوس که اين قشنگي ها چيزی جز جادوی حیرت انگیز طبیعت نیست.

    پا را پيش می نهم.کم کم به حاشية جنگل می رسم.درختان سر به فلک کشيده به خوبی دشت را از جنگل متمايز می سازد. در اواسط جنگل تاريکی و رطوبت نااميدی را با خود به ارمغان می آورند. انگار در پايين ها،زندگی مفهومی ندارد.اما نه،تک گياهی در تاريکی روييده و برای خود زندگی می کند؛گل ميدهد،ميوه ميدهد و مهمتر از همه اينکه رشد ميکند.

    کاجی از آن بالاها می افتد.هاگ هايش می ريزند. گياهی کوچک سر از خاک بيرون می آورد.بدون نور رشد می کند تا به آن بالاها برسد. آن وقت برگهايش در زير انوار خورشيد می رقصند و آواز شادی می خوانند. اين چيست که باعث می شود که يک گياه سختی های رشد کردن را برخود هموار سازد؟ اين عشق است؛ عشق به زندگی؛ عشق به بودن و عشق به پيشرفت.

    در حاشية انتهايي جنگل نور با سماجت از شاخ و برگ درختان گذشته و وارد جنگل می شود.خورشيد کم کم راه پايين رفتن را در پيش می گيرد و غروب سر می رسد. غروب هميشه غمناک است،نمی دانم چرا؟ مانند يک دزد، شادی و اميد دلم را ذره ذره می ربايد. اما به هر حال غروب هم زيباست و مقدمه ای برای فردايي روشن تر،زيباتر و پر اُميد تر.

    من اينجا ریشه در خاکم،اميد روشنايي است. گرچه در اين تيرگی ها نيست .من اينجا تا نفس باقيست می مانم. من اينجا روزی آخر،از دل این خاک با دست تهي گل برمی افشانم.

    انشا در مورد طبیعت 

    طبیعت در حال حرکت است و با حرکت خود چهار فصل زیبا را برای ما نقاشی می کند.

    بهار با ناز و خرامان از راه می رسد و با آمدنش زمین از خواب زمستانی بیدار شده و جانی تازه می گیرد و فوران هیجان و انرژی سرشارش باعث می شود تا جوانه های زیبای بهاری به یکباره از دل خاک سر بیرون آورند.

    بهار فصل گل هاست، گل های صورتی، سفید، سبزه های شاداب و زیبا. رودها دوباره به جریان می افتند و صدای شرشر آب و نغمه سرایی دلنشین پرندگان در جنگل های سرسبز نوید سالی پربرکت را به ما می دهند.

    گویی خداوند فرصتی جدید در اختیار ما قرار داده و می گوید: “از نو شروع کن، حرکت کن و قبل از فرا رسیدن فصل سرما و قبل از دوران پیری و فرسودگی به آن چه برایت مقدر کرده ایم و لایقش هستی جامه عمل بپوشان، مراقب باش دچار سرما نشوی!”

    تماشای طبیعت همچون آینه ای زیبا و شفاف راه زندگی من را در برابرم ترسیم می کند، به تابستان که نگاه می کنم تنها شگفتی می بینم و درس هایی که در آن نهفته است … خورشید با تمام نیرویش می تابد و آن ها که ضعیف تر هستند می سوزند و قوی ترها را می رویاند و به میوه و بار می نشاند.

    همه چیز در اوج پختگی، همه چیز در کمال رویش، همه آن چه را کاشته اند برداشت می کنند و اوج سخاوت را در زمین، درختان و خورشید می بینی.

    ما نیز باید در تابستان زندگی مان گل های وجود خود را به میوه تبدیل کرده و ریشه های خود را داخل زمین محکم کنیم تا استوارتر بایستیم.

    پاییز هزار رنگ فرا می رسد که آسمانش غرنده و آفتابش ملایم تر شده است. همه چیز دست به دست هم می دهد تا طبیعت با تکاندن بار و بر و سبک کردن خود، برای زمستان و خوابی چندماهه آماده می شود و در این تکاپوی زیبا هر روزی که به طبیعت نگاه می کنیم رنگی تازه و معجزه ای زیبا نظرمان را جلب می کند.

    منبع : maghale.wikibix.ir

    داستان طبیعت زیبا _ داستانی برای و نگهداری و محافظت از جنگل – اَبَرکودک

    داستان طبیعت زیبا _ داستانی برای و نگهداری و محافظت از جنگل

    نویسندگان سایت اَبَرکودک

    2 سال پیش

    زمان تقریبی مطالعه 2 دقیقه

    4.3/5 - (293 امتیاز)

    داستان طبیعت زیبا

    ✅هدف از قصه امشب نگهداری و محافظت از طبیعت هست. امیدواریم کودکان شما از این قصه ای که ابرکودک آماده کرده لذت ببرند.

    شروع داستان طبیعت زیبا:

    سهیل قرار بود جمعه به همراه پدر و مادرش و خانواده عمو مهدی به یکی از جنگل های از زیبا برای تفریح آخر هفته برن. جای قشنگی که قرار بود برن ، یه رودخونه از بین اون عبور میکرد و سهیل برای دیدن اون جای زیبا لحظه شماری میکرد.

    بالاخره جمعه اومد و تمام وسایل ها رو آمده کرده بودن و سهیل هم توپ خودش رو برد تا بتونن اونجا والیبال بازی کنن. صبح زود حرکت کردن به سمت جنگل تا یه روز خوب رو داشته باشن و بهشون خوش بگذره ، وقتی رسیدن یه کمی پياده روی کردن تا به رودخونه برسن. میخواستن یه جا بشینن تا صبحانه بخورن که دیدن بطری ها و باقی مونده غذا های اطراف رودخونه ریخته شده بود و جایی برای نشستن باقی نمونده بود. دوست نداشتن اونجا بشینن به خاطر همین پیشنهاد کردن که از اونجا برن تا یه جای بهتر پیدا کنن اما دیدن که مسعود پسرعموی سهیل یه پلاستیکی بزرگ برداشته و با یه چوب شروع کرد به جمع کردن زباله ها و بقیه هم شروع کردن به کمک کردن برای جمع کردن زباله ها.

    اولش سهیل دوست نداشت به خانوادش کمک کنه چون اون نبود که این آشغال ها رو ريخته باشه که الان باید جمع کنه ولی بعد دید که این کارش هم به نفع خودشه و هم طبیعت که با این کارش طبیعت رو قشنگ تر میکنه ، پس شروع کرد یه پلاستیک رو برداشت و به بقیه کمک کرد. بعد از تموم شدن کار ، همه از دیدن اون منظره زیبا واقعا خوشحال شدن و به هم کمک کردن و بساط صبحونه رو مهیا کردن و همونجا نشستن و از طبیعت زیبا لذت بردن و با هم والیبال بازی کردن و کلی بهشون خوش گذشت. سهیل موقع برگشتن به خونه با خودش فکر کرد که اگه هر کسی مواظب رفتار خودش باشه و با طبیعت با بیرحمی رفتار نکنه و زباله هارو بعد از تفریح کردن جمع کنه طبیعت زیباتر و دوست داشتنی تر ميشه و افراد دیگه هم میتونن از این طبیعت خدادادی استفاده کنن و لذت ببرن.

    4.3/5 - (293 امتیاز)

    128 3

    برچسب ها : داستان کودکانه قصه کودکانه

    نویسندگان سایت اَبَرکودک

    نویسندگان سایت اَبَرکودک سعی دارند با نوشتن مقالات ارزشمند شما عزیزان را در جهت تعلیم و تربیت فرزندانتان یاری کنند. برای اینکه با مدیر سایت ابرکودک آشنا شوید کافیه است اینجا کلیک کنید.

    دیدگاه شما

    3 دیدگاه

    سارا اسفندیاری

    2 سال پیش

    من همه ی قصه های شبانه را دنبال میکنم و خوندم. به نظرم یکم طولانی تر و جذاب تر باشه بهتره بخصوص قصه ی امشب اون جذابیت را نداشت. و در ضمن اشتباهی که توی این قصه بود اول داستان اسم سهیل را بردید و در آخر داستان با اسم فرید نتیجه گیری کردی.. بازم ممنون

    متین

    10 ماه پیش

    عالییییییییییییییییییی

    مهدی

    5 ماه پیش خيلی خوب

    منبع : abarkoodak.ir

    میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
    ناشناس 8 روز قبل
    -1

    دمن

    مهدی 12 ماه قبل
    2

    بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

    برای پاسخ کلیک کنید