شعر هنرمند
مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
شعر هنرمند را از این سایت دریافت کنید.
گلچین شعر در مورد هنر از شاعران کهن و معاصر
شعر در مورد هنر از حس زیباییشناسی انسانها سرچشمه میگیرد. با مجموعهای از شعر هنر، شعر در مورد هنر از مولانا، شعر در مورد هنر از سعدی، شعر در مورد هنر از حافظ، شعر نو درباره هنر، شعر در مورد نقاشی و ... همراه ما باشید.
ستاره » 🔆 هنر » 📚 ادبیات » شعر » گلچین شعر در مورد هنر از شاعران کهن و معاصر
گلچین شعر در مورد هنر از شاعران کهن و معاصر
شعر در مورد هنر از حس زیباییشناسی انسانها سرچشمه میگیرد. با مجموعهای از شعر هنر، شعر در مورد هنر از مولانا، شعر در مورد هنر از سعدی، شعر در مورد هنر از حافظ، شعر نو درباره هنر، شعر در مورد نقاشی و ... همراه ما باشید.
آخرین به روز رسانی: آبان 21, 1401
هنر در شعر حافظ
شعر در مورد هنر از مولانا
شعر در مورد هنر از سعدی
شعر در مورد هنر از دیگر شاعران
شعر معاصر درباره هنر
شعر نو با مضمون هنر
شعر درباره هنر و یا بهتر بگوییم کاربرد واژه هنر در شعر، یکی از متعالیترین بخشهای شعر و ادب را تشکیل داده که دلیل آن جایگاه ویژه هنر در میان تواناییها و خصائص نیکوی انسانی است. پیش از آنکه اشعار درباره هنر را در مطلب حاضر بخوانید، ذکر نکتهای ضروری است و آن اینکه امروزه هنر به معنای خاص، دارای شاخههای مختلف بوده و با ابداع و خلق اثری زیبا تعریف میشود؛ پس هنرمند کسی است که به انجام یکی از هنرهای هفتگانه مشغول است.
درحالی که در سدههای گذشته؛ هنر تعریف عرفانی ـ معرفتی داشته و بیشتر به معنای نیکمردی بکار میرفته است. در زبان فارسی قدیم فضایل چهارگانه شجاعت، عدالت، عفت و حکمت عملی به معنی هنر گرفته شده و هرکه این چهار خصلت و فضیلت را داشت، هنرمند نامیده میشد. معنی دیگر هنر، دانستن چیزی توأم با ظرافت و ریزهکاری است و برخی شاعران هنر را در دو معنای کمال اخلاقی و توانایی جسمی گرفتهاند. با مطالعه اشعار شاعران مختلف درباره هنر خواهید توانست معانی مختلف هنر را کشف کنید
هنر در شعر حافظ
گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک درگه اهل هنر شوی
✦
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافری است
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
✦
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
که هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند
✦
روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک
لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست
✦
اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست
زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست
✦
روز در کسب هنر کوش که میخوردن روز
دل چون آینه در زنگ ظلام اندازد
✦
هنر بیعیب حرمان نیست لیکن
ز من محرومتر کی سائلی بود
✦
شرممان باد ز پشمینه آلوده خویش
گر بدین فضل و هنر نام کرامات بریم
✦
عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراستهام
✦
آسمان کشتی ارباب هنر میشکند
تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم
✦
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق؟
برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این؟!
✦
ساعد آن به که بپوشی تو چو از بهر نگار
دست در خون دل پرهنران میداری
شعر در مدح هنر
قلندران حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست
✦
حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود
با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است
✦
حافظ ببر تو گوی فصاحت که مدعی
هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت
شعر در مورد هنر از مولانا
چون غرض آمد، هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
✦
ای دل برای دلخوشی، زر و هنر چون میکشی
دیدی تو از زر و هنر بیخسف یک قارون خوش؟
✦
خواجهام من نیز خواجه زادهام
صد هنر را قابل و آمادهام
✦
سامری را آن هنر چه سود کرد
کان فن از باب اللّهاش مردود کرد
✦
گر ترک یک هنر بکند مرد طبع او
مشغول کار دیگر گشت و دگر هنر
✦
گر فلاطون را هنر نفریفتی
نوحه کردی بر هنر بگریستی
✦
هنر چو بیهنری آمد اندر این درگاه
هنروران ز شادیت چون نه زین نفرید
همه حیات در اینست کاذبحوا بقره
چو عاشقان حیاتید چون پس بقرید
✦
عشق بود کان هنر، عشق بود معدن زر
دوست شود جلوه از آن پوست شود پر زر از این
✦
چون بمیری بمیرد این هنرت
زین هنرهات عار بایستی
✦
ای خرد ار بحریی دم مزن و دم بخور
چون هنرت خامشیست بر چه هنر عاشقی
✦
هر آن کس کو هنر را ترک گوید
ز بهر تو هنرمند عظیمست
✦
بیچاره دلی که ماند بیتو
طوطیست ولی شکر ندارد
دارد هنر و هزار دولت
افسوس که آن دگر ندارد
شعر مولانا در مورد نقاشی
قلم بگرفته نقاشان که جانم مست کفهاشان
که تصویرات زیباشان جمال شاخسار آمد
✦
هر آن نقشی که پیش آید در او نقاش می بینم
برای عشق لیلی دان که مجنون وار می گردم
✦
صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم
وانگه همه بتها را در پیش تو بگدازم
صد نقش برانگیزم با روح درآمیزم
چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم
شعر در مورد هنر از سعدی
هنر باید و فضل و دین و کمال
که گاه آید و گه رود جاه و مال
✦
سعدی هنر نه پنجه مردم شکستن است
مردی درست باشی، اگر نفس بشکنی
✦
گر بیهنرم وگر هنرمند
لطف است امیدم از خداوند
✦
خردمند مردم هنر پرورند
که تنپروران از هنر لاغرند
✦
گر فریدون شود به نعمت و ملک
بیهنر را به هیچکس مشمار
✦
صوفی و کنج خلوت سعدی و طرف صحرا
صاحب هنر نگیرد بر بی هنر بهانه
شعر در مورد هنر از دیگر شاعران
هنر مردمی باشد و راستی
ز کژّی بود کمّی و کاستی
✦
هنر نزد ایرانیان است و بس
ندادند شیر ژیان را به کس
فردوسی ✦✦✦
هر هنری کان ز دل آموختند
بر زه منسوج وفا دوختند
گر هنری در تن مردم بود
چون نپسندی گهری گم بود
گر بپسندیش دگر سان شود
چشمه آن آب دو چندان شود
مردم پرورده به جان پرورند
گر هنری در طرفی بنگرند
خاک زمین جز به هنر پاک نیست
وین هنر امروز درین خاک نیست
گر هنری سر ز میان برزند
بیهنری دست بدان درزند
شعر درباره هنر و هنرمند با محتوای دوست داشتنی و زیبا
شاعران اشعار ناب و دلنشینی در مورد هنر و هنرمند سروده اند که این مقاله گلچینی از شعر درباره هنر را در اختیارتان خواهیم گذاشت.
شعر درباره هنر و هنرمند با محتوای دوست داشتنی و زیبا
مهتاب علی پناه ۳ تیر ۱۴۰۱ ۰
در مورد هنر و هنرمند شاعران اشعار زیبایی سروده اند که مفهوم ناب و دلنشینی دارند که می توانید در شبکه های اجتماعی نیز از آن استفاده کنید به همین خاطر، در این مقاله مجموعه ای از شعر درباره هنر را در اختیار شما دوستان قرار داده ایم.
واژه هنر و هنرمند در نزد همه افراد بسیار با ارزش است و در حقیقت موضوعی غیر قابل چشم پوشی در ادبیات می باشد و در مورد مورد آن اشعار ناب و زیبایی وجود دارد که بهتر است تا پایان مطلب شعر درباره هنر همراه ما باشید.
شعر درباره هنر با مفاهیم زیبا و دلنشین
شاید برای نیز پیش آمده باشد که به دنبال متن و اشعار ناب و خاص در مورد هنر و هنرمند هستید به همین خاطر، در این مقاله مجموعه ای از شعر درباره هنر را گرد آوری کرده ایم و در اختیار شما دوستان عزیز قرار داده ایم تا ازبین آن ها متنی ناب و خاص را انتخاب کنید.
گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک درگه اهل هنر شوی ***** ای هنرمند رنگ کن مرا نقش کن مرا سیاه و سفیدم چرا *****
زمانه بی هنری میخرد زمان هنر نیست
گناه رفته ببخشا و فارغ از هنرم کن
همای ذوق و هنر بودم به خاک تپیدم
فغانم ار نشنیدی نگه بال و پرم کن
*****
هنر چو بیهنری آمد اندر این درگاه
هنروران ز شادیت چون نه زین نفرید
همه حیات در اینست کاذبحوا بقره
چو عاشقان حیاتید چون پس بقرید
***** بیایید
به سکوت آیینه دست نبریم
که اگر چهره ما نازیباست و به آن سنگ نزنیم
تا که اندام بلورین نگاهش گاهی
حرفی از جنس حقیقت گوید
بر سر تلخی این حرف بمانیم
و به آن گوش کنیم و چه زیبا می شد
که در این مدتِ باقی مانده
چهره بر تیغ هنرمند زمان بسپاریم
تا که مشاطه کند با هنرش
چهره هایی که به زشتی خود آگاهترند
*****
در حسرت فتحات، قلمِ شاعر و نقاش
زیباییِ تو، کار به دست همه دادهست
شاید قلم فرشچیان معجزهای کرد
بازار هنر چند صباحی ست کساد است…
*****
بیچاره دلی که ماند بیتو
طوطیست ولی شکر ندارد
دارد هنر و هزار دولت
افسوس که آن دگر ندارد
*****
هنرمند جهان آن دلقکی بود
که دنیا بانگاهش خنده می کرد
دلش پردرد وزخمش کهنه وسرد
ولی او هردلی را زنده می کرد
*****
لیلای هنر هزار مجنون دارد
یک جلوه ز حسن خود چو بیرون دارد
هرکس که به عشق هنری میسوزد
در سینه دلی نشسته در خون دارد
*****
خالی از دغدغه ی ماندن بود
و پر از وسوسه ی راه دراز
رد پایی که بجا مانده از او
شکل گلدانی است
که «درختی» بشود دانه ی افتاده در آن.
سایه بخشد به مسافر شاید
و هنرمند ظریف اندیشی
یادگاری بنویسد بر آن!
*****
فرزند هنر زاده جام و خم نیست
کار هنری میان مردم گم نیست
فریاد مزن ناله مکن آه مکش
میرد هنری که در دل مردم نیست
*****
هنر تابع مرز و فرهنگ نیست
هنر،خلق واعجاز هرسنگ،نیست
هنرمند، مرزش ، سرای دل است
دل سدشکن ، رام هر چنگ ،نیست
هنر، دل، طلب دارد و کیمیاست
چه بسیار دلها ، که همرنگ ،نیست
هنرمند رسمش ، فدای دل است
دل بی هنر ، فکر آهنگ ، نیست
هنر، زاده ی حس بی انتهاست
که احساس در بند، جز رنگ،نیست
*****
شاید آن روز که نقاش خیال
روی پیشانی ما طرح کابوس زمان را میریخت
رنگ مهتاب نبود رنگ شب بود و سکوت
که گره های ترک خورده ی عشق
روی تابوت زمان نقش شدند
نتوانستم من باز کنم
چون مرا در قفس عشق بیانداخت به دام
و تو آزاد و رها در تپش پنجره ها غرق شدی
و به عمد قفل زنجیر تو را از قفسم باز نکرد
رنگ تقصیر نداشت
دست خلاق هنرمند جهان
قصه ی ما را با هم روی یک بوم کشید
*****
پدر من از درد بیسوادی به قدر یک پله هم از نردبان شعر پارسی بالا نرفت
و حتی اشعار بالانشینانش را
خوب حفظ نیست و پدر تو چه میداند چه رنگیست قرمز سخت یا ترکیب آبی و قرمز چه میشود؟
و هردو تنها شنیدهاند
بازیگر خاک صحنه میخورد
ولی نچشیدهاند
خلاصه از هفت نمره هنر
نمره هردو صفر ولی از نظر من هر دو هنرمندند و هنرشان
یک لقمه نان حلال درآوردن است
و آنها صاحبان هنر هشتمند امیر رضایی *****
در حسرت فتحات، قلمِ شاعر و نقاش
زیباییِ تو، کار به دست همه دادهست
شاید قلم فرشچیان معجزهای کرد
بازار هنر چند صباحی ست کساد است…
محمدحسین ملکیان *****
خط زیبا خاک را زر میکند
کار مولا و پیمبر می کند
هرکه خطش خوب ، خلقش خوبتر
میشود مخلوق را محبوب تر
گر چه عاشق در زمان ما کم است
لیک خط عشقبازی محکم است
خط اگر با روح شد جان پرورد
آدمی را مثل قرآن پرورد
هیچ خطاطی بدون نور نیست
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟