شیخ الرئیس لقب کدامیک از افراد زیر بود؟
مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
شیخ الرئیس لقب کدامیک از افراد زیر بود؟ را از این سایت دریافت کنید.
شیخ الرئیس (ابهامزدایی)
شیخ الرئیس (ابهامزدایی)
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
شیخ الرئیس لقب ابن سینا دانشمند ایرانی است.شیخ الرئیس همچنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:شیخالرئیس افسر
ابوالحسن میرزا شیخالرئیس
این صفحهٔ ابهامزدایی مقالههای مرتبط با عنوان همین صفحه، شیخ الرئیس را فهرست میکند.
اگر یک پیوند داخلی شما را به اینجا هدایت کردهاست، در صورت تمایل آن پیوند را برای اشارهٔ مستقیم به مقالهٔ مورد نظر تغییر دهید.
رده: صفحههای ابهامزدایی
شیخ الرئیس که بود؟
ابوعلی حسین بن عبدالله بن علی بن سینا، معروف به «ابنسینا» و ملقب به «شیخالرئیس» و «حجةالحق»، فیلسوف و پزشک بزرگ ایرانی.
شیخ الرئیس که بود؟
ابوعلی حسین بن عبدالله بن علی بن سینا، معروف به «ابنسینا» و ملقب به «شیخالرئیس» و «حجةالحق»، فیلسوف و پزشک بزرگ ایرانی.
زندگی
ابنسینا در سال 370 ه.ق. در روستای اَفشَنه در نزدیکی بخارا، پایتخت سامانیان، به دنیا آمد. پدرش از کارگزاران حکومت سامانی و مدتی حاکم خَرمَیثن، در اطراف بخارا، بود. ابنسینا پنجساله بود که با خانوادهاش به بخارا سفر کرد. تا ده سالگی قرآن و ادبیات عرب آموخت و چنانکه خود میگوید، دانستههایش مردم را شگفتزده میکرد. در همین دوران، در بخارا فقه آموخت. سپس نزد شخصی به نام ناتلی به آموختن منطق پرداخت، اما بهسرعت در این فن از استادش پیشی گرفت و بهناچار برای یادگیریِ بیشتر به مطالعات شخصی روی آورد.
در شانزده سالگی چنان موقعیتی در پزشکی یافت که بسیاری از پزشکان و بزرگان در این فن با او مشورت میکردند. تا هیجده سالگی منطق و طبیعیات و نجوم و هندسه و ریاضیات را آموخت و دیگر جز مابعدالطبیعه چیزی نمانده بود که نداند. خود میگوید چهل بار مابعدالطبیعهی ارسطو را خوانده و باز هم از فهم آن ناتوان بوده تا اینکه اغراض مابعدالطبیعهی فارابی را خوانده و منظور ارسطو برایش روشن شده است (فخري، ص 147؛ الگود، ص 214)
آوردهاند كه نوح بن منصور سامانی، حاکم بخارا، بیمار شد و پزشکان شهر از درمان او ناتوان ماندند تا اینکه ابنسینا بر بالین او حاضر شد و او را درمان کرد و پس از آن، از نزدیکان منصور بن نوح شد و اجازه یافت به کتابخانة بزرگ او راه یابد. این امکان سبب شد از آن کتابخانه بهرههای فراوان گیرد. اما کتابخانه، پس از مدتی، احتمالاً در 389 ق، آتش گرفت و دشمنان ابنسینا او را متهم کردند که مقصر بوده است، به این نیت که دیگران از این کتابها بهره نبرند.پس از چندي، ابن سینا به مسئولیتهای حکومتی در دربار سامانیان گمارده شد. او دربارة دانش خویش در این زمان میگوید: «در آن زمان حافظة بهتری در علم داشتم، اما اکنون دانش من پختهتر شده است وگرنه همان دانش است و از آن پس به چیز تازهای دست نیافتهام» (خراساني، ج 4، ص 2؛ دايرةالمعارف فارسي، ج 1، ذيل «ابوعليسينا»)
در 389 ق، حکومت سامانیان در بخارا سقوط کرد و ابنسینا بار سفر بست و به گرگانج، در شمالغربی خوارزم، رفت. پس از مدتی، دوباره سفر کرد و با گذر از نَسا و ابیورد و توس و سمنگان به جاجرم و پس از مدتی از آنجا به گرگان رفت تا به دربار شمسالمعالی قابوسبن وشمگیر (حکومت: 367ـ402 ق)، فرمانروای زیاری گرگان، بپیوندد، اما پیش از رسیدن او، شمسالمعالی از حکومت خلع شد و جانشین او از همپیمانان محمود غزنوی بود؛ پادشاهی که به دشمنی با فیلسوفان و اسماعیلیان و شیعیان شهرت داشت. به همین علت، ابنسینا در حدود 404 ق به ری رفت و به دربار مجدالدولة دیلمی پیوست (ولايتي و ديگران، ج 1، ص 440-441)
ابنسينا پس از یک سال بهناچار ری را ترک کرد و به قزوین و از آنجا به همدان رفت. در این میان، شمسالدوله، برادر مجدالدولة دیلمی، بیمار شد و ابنسینا را به بالین او بردند و چهلروز را در کاخ او گذرانید و او را درمان کرد؛ از اینرو، نزد شمسالدوله جایگاهی یافت و 406 ق به وزارت او برگزیده شد. این اوضاع دیری نپایید که میان ابنسینا با سپاهیان شمسالدوله اختلاف افتاد و سپاهیان بر او شوریدند و او را دستگیر و خانهاش را غارت کردند و قتل او را از شمسالدوله خواستار شدند. شمسالدوله، برای آنکه به غائله پايان دهد، ابنسینا را از وزارت برکنار کرد و ابن سینا تا چند روز مخفیانه زندگی کرد تا اینکه شمسالدوله دوباره بیمار شد و بار دیگر محتاج طبابت ابن سینا شد و خواست او را به بالینش حاضر کنند. چون او را حاضر کردند، شمسالدوله از او پوزش بسیار خواست و بار دیگر وزارت را به او سپرد (الگود، ص 218-219؛ ايناتي، يادداشتها، ص 417)
چند سالی زندگی ابن سینا با آرامش توأم بود. روزها به مسئولیتهای وزارت میپرداخت و شبها به امور علمی و تدریس و تألیف. در سال 412 ق، شمسالدوله درگذشت و سماءالدوله جانشین او شد. ابن سینا وزارت او را نپذیرفت و از شغلش کناره گرفت.در اواخر حکومت آل بویه (حکومت: 320 ـ 448 ق)
ابنسینا صلاح دید که از دربار ایشان فاصله گیرد. پس دوباره مخفی شد و به نوشتن کتاب شفا، که مدتی پیش آغاز کرده بود، مشغول شد. در این میان، مکاتباتی مخفیانه با علاءالدوله بن کاکویه، حاکم اصفهان، داشت. این نامهنگاریها سبب دستگیری ابن سینا شد و او را در قلعة فَردَجان زندانی کردند و چهار ماه در زندان بود تا اینکه علاءالدوله در سال 414 ق به همدان حمله برد و پس از پیروزی ابنسینا را آزاد کرد (تاجبخش، ج 2، ص 303)
ابن سینا به همدان بازگشت و پس از مدتی به اصفهان رفت و علاءالدوله از او بهگرمی استقبال کرد و بدینسان دوران چندسالة آرامش و فراغت فرا رسید. ابن سینا در این سالها چند کتاب تألیف کرد و در نشستهای علمی، که با حضور علاءالدوله و به خواست او برگزار میشد، شرکت میکرد.در 421 ق، سلطان مسعود غزنوی به اصفهان حمله کرد که در پی آن خانة ابنسینا و اموال و کتابهایش به تاراج رفت و برخی نوشتههایش به آتش کشیده شد. پس از این حمله، علاءالدوله حاکم اصفهان باقی ماند و ابنسینا همچنان از حمایت او برخوردار بود. در سال 427 ق، علاءالدوله برای جنگ به همدان رفت و ابنسینا در این نبرد او را همراهی کرد. ابن سینا در میانة راه به بیماری قولنج دچار شد و پس از رسیدن به همدان، در نخستین جمعة رمضان 428ق درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد (نجمآبادي، ج 1، ص 503؛ بيهقي، ص 38-58)
امين، در كتاب اعيانالشيعه (ج 6، ص 70-81)، زندگينامة مفصلي از ابنسينا آورده است كه ميتوان اين امر را دال بر شيعه بودن وي تلقي كرد. از آنجا كه پدر و برادر ابنسينا از شيعيان اسماعيلي بودند و محيط زندگاني خانوادگي او در دوران حكومت سامانيان كاملاً شيعي بود و همكارينكردن او با سلطان محمود تعلق خاطر او را به تشيع نشان ميدهد (ولايتي، نقش شيعه، ص 125)
شاگردان
ابن سینا اگرچه استادان چندانی نداشت، در طول زندگی خود شاگردانی را پروراند. از میان شاگردانش، علاوه بر جوزَجانی، ابوالحسن بهمنیار و ابنزیله و ابوعبدالله محمد بن عبدالله معصومی را میتوان نام برد. برخی عمر خیام را نیز از شاگردان ابن سینا دانستهاند. نظامی عروضی سمرقندی نیز در چهار مقاله، خود را از شاگردان او خوانده است.در میان شاگردان ابن سینا جوزجانی از همه بیشتر به او ارادت داشت؛ چنانکه، در زمان حیات استاد، زندگینامهاش را نگاشت و پس از مرگ ابن سینا زندگینامة او و فهرستی از آثارش را تدوین کرد (فخري، ص 200؛ الگود، ص 312)
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟