این سایت سعی دارد سایت های برتر سراسر ایران را معرفی کند ما با نمایش دادن پیش نمایشی از سایت، کاربران را به دیدن کامل مطالب سایت های معرفی شده دعوت میکنیم فلذا هیچ لینک، عکس، و متنی از سایت های معرفی شده کپی نمیشود.

    متضاد سربلند

    مهدی

    بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

    متضاد سربلند را از این سایت دریافت کنید.

    جست‌وجوی سربلند

    سربلند

    /sarboland/

    معنی

    سرافراز؛ سرفراز؛ مفتخر؛ باافتخار.

    ⟨ سربلند ساختن: (مصدر متعدی) [مجاز] کسی را سرافزار کردن؛ مفتخر ساختن.

    ⟨ سربلند شدن: (مصدر لازم) [مجاز] سرافراز شدن؛ مفتخر گشتن.

    ⟨ سربلند کردن: (مصدر متعدی) [مجاز] سربلند گردانیدن.

    ⟨ سربلند گشتن: (مصدر لازم) [مجاز] = ⟨ سربلند شدن

    فرهنگ فارسی عمید

    مترادف و متضاد

    سرافراز، سرفراز، مباهی، مفتخر ≠ سرافکنده

    دیکشنری

    prideful, proud

    نتایج بیشتر تنها برای کاربران ویژه

    جست‌وجوی دقیق

    سربلند

    واژگان مترادف و متضاد

    سرافراز، سرفراز، مباهی، مفتخر ≠ سرافکنده

    سربلند

    فرهنگ فارسی معین

    ( ~ . بُ لَ) (ص مر.) 1 - سرافراز. 2 - آبرومند، عالی .

    سربلند

    لغت‌نامه دهخدا

    سربلند. [ س َ ب ُ ل َ ] (ص مرکب ) سرفراز و عالی مرتبه . (آنندراج ). مفتخر. سرفراز. مباهی : سربلندان چون به مخدومی رسندخادمی را خاک پست خود کنند. خاقانی .سربلندیم هست و تاج و سریرنبود هیچ سربلند حقیر. نظامی .گر به سمع تو دلپسندشودچون سریر تو سربلند شو...

    سربلند

    فرهنگ فارسی عمید

    (صفت) [مجاز] sarboland سرافراز؛ سرفراز؛ مفتخر؛ باافتخار.⟨ سربلند ساختن: (مصدر متعدی) [مجاز] کسی را سرافزار کردن؛ مفتخر ساختن.⟨ سربلند شدن: (مصدر لازم) [مجاز] سرافراز شدن؛ مفتخر گشتن.⟨ سربلند کردن: (مصدر متعدی) [مجاز] سربلند گردانیدن.&l...

    سربلند

    دیکشنری فارسی به عربی

    انتش , فخور واژه‌های مشابه

    سربلند کردن

    واژگان مترادف و متضاد

    ۱. سر برافراشتن ۲. قیام کردن، شوریدن، شورش کردن

    سرافراز و سربلند

    فرهنگ گنجواژه

    مفتخر. جست‌وجو در متن

    overservilely

    overservilely

    دیکشنری انگلیسی به فارسی

    سربلند

    repledge

    repledge

    دیکشنری انگلیسی به فارسی

    سربلند شدن

    سر بُلَن

    لهجه و گویش بختیاری

    sar bolan سربلند.

    سرافراز

    فرهنگ فارسی عمید

    (صفت فاعلی) ‹سرفراز› [مجاز] sar[']afrāz سربلند؛ مفتخر.

    اوماغ

    واژه‌نامه آزاد

    خوشی، سربلند

    سفیدرو

    واژگان مترادف و متضاد

    روسفید، سربلند، سرفراز

    نمایش ۷۹ مورد دیگر در متن

    تنها برای کاربران ویژه

    منبع مطلب : www.vajehyab.com

    مترادف و متضاد سربلند

    معنی سربلند در مترادف و متضاد زبان فارسی: سرافراز، سرفراز، مباهی، مفتخر، (متضاد) سرافکنده

    مترادف و متضاد سربلند

    جدول آنلاین مسابقه جدول استخاره با قرآن تبدیل تاریخ

    شرح در متن تصویری

    تاریخ امروز سربلند

    سربلند

    سرافراز، سرفراز، مباهی، مفتخر،

    (متضاد) سرافکنده

    بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات

    جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید

    امتیاز شما به نتایج جستجوی سربلند در سایت جدول یاب:

    Telegram WhatsApp Twitter Facebook Skype اشتراک Gmail Copy Link SMS Email Balatarin WordPress

    معنی این واژه در بانک های دیگر

    سربلند (فرهنگ معین): سرافراز، آبرومند، عالی. [خوانش: (~. بُ لَ) (ص مر.)]

    سربلند (فارسی به انگلیسی): Prideful, Proud

    سربلند (لغت نامه دهخدا): سربلند. [س َ ب ُ ل َ] (ص مرکب) سرفراز و عالی مرتبه. (آنندراج). مفتخر. سرفراز. مباهی:

    سربلندان چون به مخدومی رسند

    خادمی را خاک پست خود کنند.

    خاقانی.

    سربلندیم هست و تاج و سریر

    نبود هیچ سربلند حقیر.

    نظامی.

    گر به سمع تو دلپسندشود

    چون سریر تو سربلند شود.

    نظامی. |

    سربلند (فارسی به عربی): انتش، فخور

    سربلند (فرهنگ عمید): سرافراز، سرفراز، مفتخر، باافتخار،

    * سربلند ساختن: (مصدر متعدی) [مجاز] کسی را سرافزار کردن، مفتخر ساختن،

    * سربلند شدن: (مصدر لازم) [مجاز] سرافراز شدن، مفتخر گشتن،

    * سربلند کردن: (مصدر متعدی) [مجاز] سربلند گردانیدن،

    * سربلند گشتن: (مصدر لازم) [مجاز] = * سربلند شدن

    سربلند (حل جدول): سرفراز، مفتخر

    سربلند (واژه پیشنهادی): گردن فراز

    سربلند (فرهنگ فارسی هوشیار): مفتخر، عالی مرتبه، سرافراز

    در جدول یاب علاوه بر جستجوی معانی کلمات و لغات فارسی به فارسی از منابع و مواخذ معتبر و فرهنگ لغات ترجمه فارسی به زبان های زیر و زبان های خارجی به فارسی نیز آمده است کافی است کلمه مورد نظر از یکی از زبان های خارجی زیر را در قسمت جستجو سرچ کنید یا کلمه فارسی را به زبان مورد نظر بیابید.

    انگلیسی به فارسی

    اصطلاحات انگلیسی به فارسی

    مخفف اصطلاحات انگلیسی

    ترکی به فارسی عربی به فارسی فارسی به انگلیسی فارسی به عربی

    فارسی به ترکی استانبولی

    فارسی به ایتالیایی فارسی به آلمانی فنلاندی به فارسی فرانسوی به فارسی آلمانی به فارسی ایتالیایی به فارسی اسپانیایی به فارسی سوئدی به فارسی

    «ضرب المثل» در اصطلاح به معنای مثل زدن است. هر زبانی ضرب المثل های خاص خود را دارد. ضرب المثل ها در طول سالیان با زبان مبدا رشد کرده اند و در حافظه ها باقی مانده اند. گاهی یک ضرب المثل می تواند از توضیحات زیاد که شامل به کار بردن لغات و جملات متعددی باشد جلوگیری کند.

    تفاوت مابین «ضرب‌المثل» و «اصطلاحات ضرب‌المثلی» در شکل، ساختار و عمل‌کرد آنهاست. عده ای «ضرب المثل» را معادل «امثال و حکم» دانسته اند. امثال و حکم جمله‌ای است کامل با ساختمانی استوار بر پایه و اساسی غیرقابل تغییر، مانند:

    تب تند زود به عرق میشینه!

    هرکه بامش بیش، برفش بیشتر!

    خواستن توانستن است!

    آدم بی‌سواد کور است!

    سه سکه فروشی!

    اصطلاحات ضرب‌المثلی، برخلاف امثال و حکم، عباراتی مصطلح و عمومی هستند که ابتدا باید در جمله‌ای جایگزین شوند تا عبارتی کامل حاصل آید. این عبارت کامل نیز برحسب قید زمان، فاعل و مفعول متغیر است، مانند:

    پا توی کفش کسی کردن

    دُم خود را روی کول گذاشتن

    بی گُدار به آب زدن

    گلیم خود را از آب بیرون کشیدن

    کلاه خود را قاضی کردن

    کلاه خود را سفت چسبیدن

    این اصطلاحات ضرب‌المثلی، بدون قرار گرفتن در یک جمله کامل، فاقد خصلت‌های ضرب‌المثل خواهد بود؛ لذا تفهیم عبارات اصطلاحیِ یادشده با اضافات مقدور است، مانند:

    پایت را تو کفش بزرگ‌تر از خودت نکن!

    از ترس، دُمش را روی کولش گذاشت و دررفت!

    بی گُدار به آب نزن که پشیمان می‌شوی!

    تو اول گلیم خودت را از آب بیرون بکش، …!

    تو اول برادریت رو ثابت کن

    بنابراین، عبارات ضرب‌المثلی را می‌توان به عنوان مواد اولیه (خام) یک اصطلاح ضرب‌المثلی تعریف نمود: اصطلاحات ضرب‌المثلی، عباراتی هستند که معنا و مفهوم آن‌ها با معنی هریک از کلماتِ تشکیل دهنده آن، نسبت مستقیم نداشته باشد، مانند:

    گربه در انبان فروختن

    گربه را در (دَمِ) حجله کشتن

    دل دادن و قلوه گرفتن

    هر ضرب المثل شامل تفسیرها و معانی خاصی است که در بسیاری مواقع با معانی اصلی کلمات و عبارات به کاربرده شده در آن تفاوت ماهوی زیادی دارند. در بانک اطلاعاتی ضرب المثل های سایت «جدول یاب» این معانی و تفسیرها به صورت کامل وجود دارد.

    کافیست ضرب المثل را در کادر جستجو تایپ کنید تا معنی و تفسیر آن رویت شود.

    امروزه هرچند با پیشرفت تکنولوژی و علم برای بیماری هایی که در گذشته باعث مرگ انسان ها می شد درمان قطعی پیدا شده است و امراض مهلک بسیار ساده شده اند، اما این به معنای پیشگیری از بیماری و بی توجهی به مباحث مربوط به سلامت نیست.

    چه بسیار بیماری هایی که با رشد جوامع صنعتی به وجود آمده اند و بدون پیشگیری باعث مرگ انسان ها می شود. داشتن اطلاعات در خصوص بیماری ها، داروها و خوردنی ها باعث جلوگیری از ابتلا به بسیاری از امراض جدید خواهد شد. در سایت «جدول یاب» 5 بانک اطلاعاتی مهم در حوزه سلامت تدوین شده است که شامل این موارد می شود:

    اطلاعات بیماری ها اطلاعات داروها خواص گیاهان دارویی کالری خوراکی ها دستور پخت غذاها

    با جستجوی لغات مد نظر در این حوزه ها، اطلاعات مفیدی برای کابر در سایت به دست خواهد آمد.

    خوابیدن و خواب دیدن امری طبیعی است که همه انسان ها با آن سر و کار دارند. «خواب» ها انواع متفاوتی دارند. «خواب» ها معمولا با کیفیتی فرا طبیعی رخ می دهند و گاهی ممکن است حاوی معانی خاصی داشته باشند. بسیاری علاقه وافری دارند تا بدانند تحلیل خوابی که دیده اند چیست.

    منبع مطلب : www.jadvalyab.ir

    میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
    مهدی 29 روز قبل
    4

    بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

    برای پاسخ کلیک کنید