محل شهادت حسین فهمیده
مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
محل شهادت حسین فهمیده را از این سایت دریافت کنید.
حسین فهمیده
حسین فهمیده
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
حسین فهمیده
تصویری از فهمیده در موزه شهدای تهران
نام بومی محمد حسین فهمیده
زاده ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۶
قم، ایران
درگذشته ۸ آبان ۱۳۵۹ (۱۳ سال)
خرمشهر، ایران
مدفن بهشت زهرا، تهران، ایران
وفاداری اسلام شاخه نظامی بسیج
جنگها/عملیاتها جنگ ایران و عراق
نبرد خرمشهر † نشانها نشان فتح
خویشاوندان محمد تقی فهمیده (پدر)[۱]
فاطمه کریمی (مادر)[۲]
داود فهمیده (برادر)
فرشته فهمیده (خواهر)
محمد حسین فهمیده (۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۶–۸ آبان ۱۳۵۹) یک رزمندهٔ ایرانی در جنگ ایران و عراق بود که در ۱۳ سالگی در حین عملیات انتحاری علیه تانکهای عراقی کشته شد.زندگینامه[ویرایش]
محمد حسین فهمیده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۶ در محله پامنار شهر قم زاده شد.[۳] در سال ۱۳۵۲ به دبستان «روحانی» قم یا همان دبستان کریمی قدیم وارد شد و از مهرماه سال ۱۳۵۶ تحصیلاتش را در مدرسه راهنمایی حافظ در شهر قم ادامه داد. سپس به همراه خانوادهاش به کرج مهاجرت کرد و از مهرماه ۱۳۵۸ در مدرسه خیابانی مشغول به تحصیل شد.[۴]
فعالیتها[ویرایش]
پخش اعلامیههای سید روحالله خمینی در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در سن حدود ده تا یازده سالگی؛ دیدار خمینی در بازگشت به ایران، شرکت در تظاهرات انقلاب اسلامی در زمستان ۱۳۵۷[۴] و شرکت در درگیریهای خوزستان از جمله اقدامات او هستند.[۵]
جنگ ایران و عراق[ویرایش]
وی در بیست و ششم شهریور ماه ۱۳۵۹ پنج روز پیش از اعلام رسمی آغاز جنگ همراه نیروی مقاومت بسیج[۶] به جبهه خرمشهر اعزام شد. از آنجا که در روزهای نخستین از شرکت او در خط مقدم جلوگیری میشد با تلاشهایی از جمله یک نفوذ چریکی به خط نیروهای دشمن برای حضور در خط مقدم اجازه گرفت. وی در غروب سی و یکم شهریور ۱۳۵۹ از نخستین روزهای اعلام تجاوز نظامی ارتش عراق همراه با محمدرضا شمس در جبهه نبرد حضور رسمی یافت. این دو، یک بار در مهرماه زخمی شده و به بیمارستان بندر ماهشهر اعزام شدند. چند روزی پس از بهبودی با ترخیص از بیمارستان و بازگشت به جبهه و پایان دادن مجدد به مخالفت فرماندهان با حضورشان به خط مقدم اعزام شدند. فهمیده بار دیگر در بیست و هفتم مهرماه طی مقاومت در برابر حملههای دشمن دوباره زخمی شد. او سر انجام در ۸ آبان ماه ۱۳۵۹ در کوت شیخ در آن سوی شط خرمشهر کشته شد؛ و بقایای بدنش در بهشت زهرای تهران دفن شد. [۴]
کشته شدن[ویرایش]
۵ دستگاه تانک عراقی به طرف رزمندگان ایران هجوم آورده و در صدد محاصره آنها بودند. محمد حسین درحالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته به زیر تانک میپرد. عراقیها گمان میکنند که آن منطقه مین گذاری شده و عقبنشینی میکنند.[۷]
بدنبال کشته شدن محمد حسین فهمیده، صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامههای خود اعلام میکند که نوجوانی سیزدهساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته، آن را منفجر کرده و خود نیز کشته شدهاست. سید روحالله خمینی در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بیان کرد، چنین گفت:[۸][۹]
... رهبر ما آن طفل سیزدهسالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.
تردیدها[ویرایش]
حمید هوشنگی نخستین فردی بود که نحوهٔ کشته شدن فهمیده را روایت کرد.[۱۰] ساعاتی پس از مرگ هوشنگی، رضا ویسی روزنامهنگار جنگ و خبرنگار کنونی رادیو فردا در صفحه شخصیاش در توییتر ادعا کرد که هوشنگی در گفتگویی با وی اذعان داشت که روایت مرگ فهمیده جزئی از تبلیغات جنگ بوده و بر طبق واقعیت نیست.[۱۱][۱۰] سرتیپ دوم مسعود بختیاری، از فرماندهان نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در زمان جنگ، در برنامه خشت خام در سال ۱۳۹۶ روایت نقل شده رسمی در مورد محمد حسین فهمیده را زیر سؤال برد. او با تأکید بر لزوم حضور ارتش کلاسیک برای مقابله با ارتش مجهز و پرتعداد عراق در جنگ، دربارهٔ زیر تانک رفتن نوجوان سیزده ساله و منفجر کردن آن با نارنجک میگوید:[۱۲]
«به هر حال جنگهای اینگونه اسطورهسازی میکند. اما من فکر نمیکنم بشود زیر تانک رفت و آن را منفجر کرد.»
— مسعود بختیاری، برنامه خشت خام
پس از این موضوع، فرشته فهمیده، خواهر محمدحسین فهمیده، در گفتوگو با مدعی شد که روایت جمهوری اسلامی از مرگ برادرش صحیح است.[۱۳]
همچنین در سالهای اخیر جمعی از کنشگران رسانهای، تلاش زیادی برای حذف داستان محمد حسین فهمیده از کتابهای دوران دبستان داشتهاند.[۱۲]
حذف درس مرتبط با محمدحسین فهمیده از کتب آموزشی دوره دبستان، تبدیل به یکی از جنجالیترین موضوعات مرتبط با سند ۲۰۳۰در سالهای اخیر شد. منتقدان معتقد بودند که این اتفاق، در راستای پیادهسازی توصیه سازمانهای بینالمللی مبنی بر مغایرت استفاده نظامی از کودکان که در ایران بسیج دانش آموزی نامیده میگردد، با قوانین بینالمللی و با هدف حذف فرهنگ شهادت طلبی صورت گرفتهاست.[۱۴]
پس از مرگ[ویرایش]
روز درگذشت او، هشتم آبان به عنوان «روز بسیج دانشآموزی» نامگذاری شد و سازمانی به همین نام زیر نظر بسیج مستضعفین تشکیلشد. این سازمان با همکاری وزارت آموزش و پرورش ایران در بسیاری از مدارس اقدام به تشکیل واحدهای مقاومت بسیج نمود. اشیای بازمانده از محمدحسین فهمیده در موزه شهدا تهران نگهداری میشود.[۱۵] خانهٔ پدری او در کرج به موزه شهدای دانشآموز تبدیل شدهاست؛ همچنین پیشتر تصویر وی به صورت نقشآب بر روی اسکناس دو هزار ریالی چاپ شده بود.[۳]
نشان فتح[ویرایش]
پس از پایان جنگ ایران و عراق این نشان نخستین بار در ۵ مهر ۱۳۶۸ به ۵۴ نفر از فرماندهان ارتش، سپاه و جهاد سازندگی اهدا شد. در اولین مراسم اعطای نشان فتح (همزمان با سالروز شکست حصر آبادان) حسین فهمیده (به یکی از افراد خانواده تحویل داده شد)، محسن رضایی (فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) و علی صیاد شیرازی (فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران) نشان فتح یک گرفتند. به ۲۱ نفر دیگر نشان فتح دو و ۲۹ نفر دیگر فتح سه داده شد.[۱۶]
نخستین بار در پنجم مهر ۱۳۶۸، سالروز شکست حصر آبادان، ۵۴ نفر از فرماندهان و سربازان ارتش، سپاه و جهاد سازندگی به دلیل فداکاری و خدمات ارزنده نشان فتح را از سید علی خامنهای دریافت کردند. در این بین محسن رضایی، علی صیاد شیرازی (فرماندهان قرارگاه مرکزی کربلا در آزادسازی خرمشهر) و حسین فهمیده نشان فتح یک دریافت کردند.[۱۶][۱۷]
شهیدحسین فهمیده/زندگینامه/شهادت
شهید محمدحسین فهمیده
برنامه پزشکان
شهید حسین فهمیدهمحمد حسین فهمیده در سال ۱۳۵۲، به مدرسه رفت و کلاس اول تا چهارم ابتدایی را با یک معلم روحانی طی کرد. سال پنجم ابتدایی و اول و دوم راهنمایی را به دلیل انتقال خانواده اش به کرج دردو مدرسه در این شهرگذراند. دوران کودکی را همراه سایر فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وی نیز سه سال بعد از شهادت محمد حسین به فوز شهادت نایل آمد، با صفا و صمیمیت و در زیر سایه محبت و توجه پدر و مادری مهربان ، سپری کرد .
در سال ۱۳۵۲، به مدرسه رفت و کلاس اول تا چهارم ابتدایی را با یک معلم روحانی طی کرد. سال پنجم ابتدایی و اول و دوم راهنمایی را به دلیل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه دراین شهر گذراند. درهمین دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وی نیز، مانند میلیون ها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمی گردید. شخصیت او با داشتن خانواده ای متدین ومذهبی و شرایط خاص شهر مقدس قم و نیز زمینه مساعد روحی به گونه ای شکل گرفت که سرشار از دین و فرهنگ غنی اسلام بود.
عزیمت به سوی جهاد
حسین فهمیده دوازده ساله بود که حوادث کردستان اتفاق افتاد.او که عشق انقلاب وامامقدس سره را در سر داشت ، خود را به کردستان رساند، ولی به دلیل کمی سن، برادران کمیته او را باز می گردانند و درصدد برمی آیند که در حضور مادرش از او تعهد بگیرند که دیگراز شهرستان کرج خارج نشود. ولی او رضایت نمی دهد و خطاب به آنان می گوید که خودتان را زحمت ندهید. اگر امام بگوید، به هر کجا که باشد، آماده رفتن هستم . من باید به مملکت خدمت کنم و اضافه می کند: من نمی نویسم و اگربنویسم حرفی دروغ زده ام . حتی با تهدید به زندان حاضر نمی شود تعهد بدهد و بالاخره تنها از مادرش امضا می گیرند. درهمان روزهای نخست جنگ تحمیلی ، محمد حسین تصمیم می گیرد که به جبهه برود وبا متجاوزان بعثی بجنگد . زمزمه رفتن را در خانواده و بین دوستانش می افکند. دریکی از بیمارستان های کرج خود را به یکی از دوستانش که بستری بود، می رساند و با او خداحافظی می کند و از جبهه و جنگ برای او می گوید و تکلیف الهی خود را گوشزد می کند.
یک روزکه به بهانه خرید نان از منزل خارج شده بود ، مبلغ ۵۰ تومان را به دوستش می دهد واز او می خواهد که نان را بخرد و به منزل آن ها ببرد و تصمیم خود را برای رفتن به خوزستان به او می گوید و از وی می خواهد که تا سه روز به خانواده اش خبر ندهد تا مانع رفتن او نشوند وسپس آن ها را مطلع کند . دوست او یکی ، دو روز بعد خبر را چنین می دهد که :
من رفتم جبهه نگران من نباشید.
در تهران یکی از پاسداران کمیته متوجه تصمیم او می شده و با وی صحبت و سعی می کند او را از تصمیم خویش منصرف نماید، اما موفق نمی شود . شهید فهمیده که درعزم خود راسخ بود، خود را به شهرهای جنوب کشور می رساند و هرچه تلاش می کند که همراه گروه یا دسته ای که عازم خطوط مقدم جبهه هستند، برود ، موفق نمی شود. تا با گروهی از دانشجویان انقلابی دانشکده افسری برخورد کرده و به نزد فرمانده آنان می رود واز او می خواهد که وی را با خود ببرند. فرمانده امتناع می کند، اما شهید فهمیده ، آن قدر اصرار می کند تا فرمانده را متقاعد می کند که برای یک هفته اورا همراه خود به خرمشهر ببرد. دراین مدت کوتاه هر کاری که پیش می آید حسین پیشقدم شده و استعداد و قابلیت خود را درهمه کارها نشان می دهد. درهمین مدت کوتاه حضور درخرمشهر با دوستی که درآن جا پیدا کرده بود، یعنی محمد رضا شمس ، هر دو مجروح می شوند وآن دو را به بیمارستان منتقل می کنند و علی رغم مخالفت فرمانده آن گروه و با حالت مجروحیت، دوباره به خطوط مقدم در خرمشهر بر می گردد. درحین برخورد با فرمانده و پس از ممانعت وی از حضور درخط مقدم، چشمان حسین پراز اشک شده و با ناراحتی به فرمانده می گوید:
من به شما ثابت می کنم که می توانم به خط بروم ولیاقت آن را دارم.
او برای اثبات لیاقت خود یک بار به تنهایی به میان عراقی ها رفته ولباس و اسلحه ای از عراقی ها به دست می آورد و در هیئت یک عراقی به نیروهای خودی نزدیک می شود، به طوری که رزمندگان مشاهده می کنند که یک عراقی کوچک به طرف آنان می آید! می خواهند به او شلیک کنند، که یکی از آنان می گوید، صبرکنید با پای خودش بیاید تا اسیرش کنیم . هنگامی که نزدیک می شود، می بینند حسین است که خواسته ثابت کند که می تواند با دست خالی هم با عراقی ها بجنگد و شهامت ولیاقت حضور در خط مقدم را دارد. مسوول گروه که به توانمندی و توانایی واراده پولادین حسین برای رزم در جبهه اعتماد واطمینان پیدا می کند، به او اجازه ماندن د رجبهه را می دهد.
شهادت حسین فهمیده
از آن پس او به اتفاق دوست شهیدش محمد رضا شمس ، دریک سنگر قرار داشتند تا در هجوم عراقی ها به خرمشهر محاصره می شوند. محمد رضا شمس ، دوست و هم سنگر حسین زخمی می شود و حسین با سختی و زحمت زیاد او را به پشت خط می رساند و به سنگر خود بر می گردد و می بیند که تانک ها ی عراقی ( ظاهرا ۵ دستگاه ) به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده ودر صدد محاصره آن ها هستند.
حسین درحالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در دستش گرفته بود به طرف تانک ها حرکت می کند. تیری به پای او می خورد واز ناحیه پا مجروح می شود. اما زخم گلوله نمی تواند از اراده محکم و عزم پولادین او جلوگیری نماید. بدون هیچ دغدغه و تردیدی تصمیم خود را عملی می کند واز لا به لای امواج تیر که از هر سو به طرف او می آمد، خود را به تانک پیشرو می رساند وآن را منفجر می کند و خود نیز تکه تکه می شود . افراد دشمن گمان می کنند که حمله ای از سوی نیروهای ایرانی صورت گرفته است ، جملگی روحیه خود را می بازند و با سرعت تانک ها را رها کرده و فرار می کنند. در نتیجه ، حلقه محاصره شکسته می شود و نیروهای کمکی هم می رسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاک سازی می کنند.
فهمیده در بیان رهبری
رهبر معظم انقلاب ، می فرمایند: زنده نگه داشتن یاد حادثه شهادت دانش آموز بسیجی ، شهید فهمیده از اصالت های دفاع مقدس می باشد . مقام معظم رهبری د ردیدار با خانواده او در رابطه با فداکاری و شجاعت او فرمودند: بروز چنین حوادثی که از تربیت صحیح واصالت های خانوادگی است ، صرفا درمحیط های اسلامی جلوه گری و نور افشانی می کند.
فهمیده از نگاه آوینی
سید شهیدان اهل قلم ، حاج مرتضی آوینی ، در قسمتی از برنامه پنجم روایت فتح با نامشهری درآسمان شهادت محمد حسین فهمیده را این گونه زیبا ترسیم می کند: خرمشهر، از همان آغاز خونین شهر شده بود. خرمشهر، خونین شهر شده بود. آیا طلعت را جز از منظر این آفاق می توا ن نگریست ؟ آنان درغربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهای شان زیر تانک های شیطان تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست . اما… راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمی یابند. گردش خون در رگ های زندگی شیرین است . اما ریختن آن در پای محبوب ، شیرین تر. … شایستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آن جا انباشته است که ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارد. شایستگان جاودانانند. حکمرانان جزایر سرسبز اقیانوس بی انتهای نور، که پرتوی از آن همه کهکشان آسمان دوم را روشنی بخشیده است. خبر شهادت حسین فهمیده صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامه های خود اعلام می کند که نو جوانی سیزده ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده است . امام خمینی در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صادر می کنند، جملات معروف خود را پیرامون او می فرمایند:
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟