این سایت سعی دارد سایت های برتر سراسر ایران را معرفی کند ما با نمایش دادن پیش نمایشی از سایت، کاربران را به دیدن کامل مطالب سایت های معرفی شده دعوت میکنیم فلذا هیچ لینک، عکس، و متنی از سایت های معرفی شده کپی نمیشود.

    معنای کلمه دشنه

    مهدی

    بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

    معنای کلمه دشنه را از این سایت دریافت کنید.

    معنی دشنه

    معنی واژهٔ دشنه در لغت‌نامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از واژه‌یاب

    دشنه

    لغت‌نامه دهخدا

    دشنه . [ دَ / دِ ن َ / ن ِ ] (اِ) کارد بزرگ و مشمل . (از لغت فرس ). نوعی از خنجر است که بیشترمردم لار می دارند. (برهان ). خنجر. (غیاث ) (بحر الجواهر) (از دهار) (از منتهی الارب ). خنجری باشد که عیاران بر میان بندند. (صحاح الفرس ). کارد بزرگ چنانکه قصابان دارند، کشیده تر از خنجر، که در فارس خاصه لارستان حربه ٔ آنهاست ، و با لفظ شکستن و زدن و نهادن و خوردن و آراستن مستعمل است . (آنندراج ). شمشیر و کارد تیغه باریک . (ناظم الاطباء). مدیة. (از منتهی الارب ). کارد. شوشکه . سلاح که از شوشکه کوچکتر و از چاقو بزرگتر و شبیه کارد است . (فرهنگ لغات عامیانه ) :

    ابوالمظفر شاه چغانیان که برید

    به تیز دشنه ٔ آزادگی گلوی سؤال .

    منجیک .

    به دشنه جگرگاه بشکافتند

    برهنه به آب اندر انداختند.

    فردوسی .

    همان نیزه و دشنه ٔ آبگون

    سنان از بر و دشنه زیر اندرون .

    فردوسی .

    زمانه به خون تو تشنه شود

    بر اندام تو موی دشنه شود.

    فردوسی .

    از آن پیش کو دشنه را برکشید

    جگرگاه سیمین تو بردرید.

    فردوسی .

    به یکی چنگش آخته دشنه ست

    به دگر چنگ می نوازد چنگ .

    ناصرخسرو.

    این دشنه برکشیده همی تازد

    وآن با کمان و تیر فروخفته .

    ناصرخسرو.

    من همی دانم اگر چند ترا نیست خبر

    که همی هر سه ببرّند به دشنه گلوَم .

    ناصرخسرو.

    هر آنکه دید به میدان برهنه دشنه ٔ شاه

    به خون دشمن در خواهد آشنا دیدن .

    سوزنی .

    در گنبد بروی خلق دربست

    سوی مهد ملک شد دشنه در دست .

    نظامی .

    باز چو دیدم همه ده شیر بود

    پیش و پسم دشنه و شمشیر بود.

    نظامی .

    تیغ و دشنه به از جگر خوردن

    دشنه بر ناف و تیغ بر گردن .

    نظامی .

    صبح چون برکشید دشنه ٔ تیز

    چند خسبی نظامیا برخیز.

    نظامی .

    دشنه ٔ چشمت اگر خونم بریخت

    جان من آسود از دشنام تو.

    عطار.

    تا نرگست به دشنه چون شمع کشت زارم

    چون لاله دور از تو جز خون کفن ندارم .

    عطار.

    دشنه ٔهجر توام کشت از آنک

    تشنه ٔ وصل تو جان می یابم .

    عطار.

    به خون تشنه جلاد نامهربان

    برون کرد دشنه چو تشنه زبان .

    سعدی .

    حیران دست و دشنه ٔ زیبات مانده ام

    کآهنگ خون من چه دلاویز می کنی .

    سعدی .

    چو قادر شدی خیره کم ریز خون

    مزن دشنه بر بستگان زبون .

    امیرخسرو.

    دشنه ٔ غمزه بیارای که آشوب دلم

    ننشیند به جگرکاوی مژگانی چند.

    طالب آملی (از آنندراج ).

    انتعاشی را ملال از پی و بالا می کشم

    دشنه بر دل می خورم گر خاری از پا می کشم .

    طالب آملی (از آنندراج ).

    خنده ٔ عشرت هزاران دشنه در جانم شکست

    گریه ٔ ماتم نزد چینی بر ابرویم هنوز.

    طالب آملی (از آنندراج ).

    وآن دشنه ای که بر دل کافر نزد کسی

    امروز عشق یار نهد بر گلوی ما.

    ابونصر نصیرای بدخشانی (از آنندراج ).

    برهنه پا سر گلگشت وادیی دارم

    که دشنه بر جگر برق می زند خارش .

    صائب (از آنندراج ).

    - دشنه زدن ؛ بکار بردن دشنه :

    به بازوی پر خون درون بیدسرخ

    بزد دشنه زین غم هزاران هزار.

    ناصرخسرو.

    - دشنه شکار ؛ کسی که به دشنه شکار می کند و آن مستفاد از این بیت حضرت شیخ است :

    کردند زره پوست بر اندام شهیدان

    مژگان کسی دشنه شکار است ببینید.

    سعدی (از آنندراج ).

    - دشنه ٔ صبح ؛ کنایه از روشنی صبح است ،و آنرا عمود صبح هم میگویند. (برهان ) :

    من آن روم سالار تازی هشم

    که چون دشنه ٔ صبح مردم کشم .

    نظامی (از آنندراج ).

    - دشنه کارد ؛ خنجر. (ناظم الاطباء).

    جست‌وجوی دشنه در واژه‌نامه‌های دیگر

    نگارش معنی دیگر برای دشنه

    منبع مطلب : www.vajehyab.com

    خنجر

    خنجر

    از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

    برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکی‌پدیا برای ارجاع به منابع، با ارائهٔ منابع معتبر به بهبود این مقاله کمک کنید. مطالب بی‌منبع را می‌توان به چالش کشید و حذف کرد.

    "خنجر" – اخبار · روزنامه‌ها · کتاب‌ها · آکادمیک · جی‌استور

    برای دیگر کاربردها خنجر (ابهام‌زدایی) را ببینید.

    «دشنه» به اینجا تغییرمسیر دارد. برای فیلمی به این نام دشنه (فیلم) را ببینید.

    جنبیه عمانی استیلتو[۱] اروپایی

    خَنجَر، دشنه (به انگلیسی: Dagger) نوعی سلاح سرد است کوتاه، به اندازه کارد، که دو دَم آن تیز و بُرنده و همچنین نوک تیز می‌باشد.

    خنجرهای شرقی بیشتر خم است و خنجرهای اروپایی (Stiletto[۲]) بیشتر شبیه یک شمشیر کوتاه است.

    واژه خنجر معربِ کلمه فارسی خونگر است.

    نگارخانه[ویرایش]

    جستارهای وابسته[ویرایش]

    قمه قداره شمشیر شمشیر ایرانی سرنیزه

    داده‌های کتابخانه‌ای: کتابخانه‌های ملی

    آلماناسرائیلایالات متحده آمریکاجمهوری چک

    منابع[ویرایش]

    ↑ https://en.wikipedia.org/wiki/Stiletto

    ↑ https://en.wikipedia.org/wiki/Stiletto

    معنی کلمه‌ی خنجر به فارسی

    این یک مقالهٔ خرد پیرامون سلاح سرد است. می‌توانید با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.

    رده‌ها: خنجراختراع‌های آمریکاییاختراع‌های مصریسلاح‌های برندهکاردها

    منبع مطلب : fa.wikipedia.org

    میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
    مهدی 1 ماه قبل
    4

    بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

    برای پاسخ کلیک کنید