معنی نوازنده
مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
معنی نوازنده را از این سایت دریافت کنید.
معنی نوازنده
معنی واژهٔ نوازنده در واژگان مترادف و متضاد به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب
فرهنگ حاضر تألیف فرجالله خداپرستی می باشد و از تارنمای «دادگان» برگرفته شده است.
نوازنده
واژگان مترادف و متضاد
خنیاگر، رامشگر، ساززن، مطرب، مغنیه، موسیقینواز، موسیقیدان
جستوجوی نوازنده در واژهنامههای دیگر
نگارش معنی دیگر برای نوازنده
نوازنده
معنی نوازنده - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید
نوازنده
/navAzande/
مترادف نوازنده: خنیاگر، رامشگر، ساززن، مطرب، مغنیه، موسیقی نواز، موسیقیدانبستن تبلیغات
فارسی به انگلیسی
player, musical performer, musician, executant, instrumentalist
مترادف ها
player (اسم)
هنرپیشه، نوازنده، بازیکن، بازیکن ورزشی
musician (اسم)
موسیقی دان، ساقی، نوازنده، خنیاگر، ساز زن، نغمه پرداز
executant (اسم) نوازنده
instrumentalist (اسم)
سازنده، نوازنده
لغت نامه دهخدا
نوازنده. [ ن َ زَ دَ / دِ ] ( نف ) که نوازد. ( یادداشت مؤلف ). که نوازش می کند. ( ناظم الاطباء ). آنکه نوازش و مهربانی می کند. ( فرهنگ فارسی معین ). که به زیردستان شفقت و عطوفت و مهربانی کند :
نوازنده مردم خویش باش
نگهبان کوشنده درویش باش.
فردوسی.
پناهی بود گنج را پادشا
نوازنده مردم پارسا. فردوسی.
نوازنده اهل علم و ادب
فزاینده قدر اهل سنن.
فرخی.
ام هانی می گفت ای پدر یتیمان وای شوهر بیوه زنان و ای نوازنده درویشان. ( قصص ص 241 ).
توئی چشم روشن کن خاکیان
نوازنده جان افلاکیان.
نظامی.
|| مهربان. عطوف. کریم. نوازشگر :
نبینی مگر شاه بادادومهر
جوان و نوازنده و خوب چهر.
فردوسی.
چو فرمان پذیرنده باشد پسر
نوازنده باید که باشد پدر.
فردوسی.
ای میر نوازنده وبخشنده و چالاک
ای نام تو بنهاده قدم بر سر افلاک.
عنصری.
ای جهان از وجود تو زنده
هم نوابخش و هم نوازنده.
نظامی.
|| که به مهربانی دست بر سر و روی کسی کشد :
او هوای دل من جسته و من صحبت او
من نوازنده او گشته و او رودنواز.
فرخی.
|| دلنواز. نوازشگر. تسلی بخش :
بگداخت مرا مرهم و بنواخت مرا درد
من درد نوازنده به مرهم نفروشم.
خاقانی.
به کف بر نهاد آن نوازنده سیب
به بوئی همی داد جان را شکیب.
نظامی.
|| زننده. که می نوازد. که آلتی از آلات موسیقی را بزند و بنوازد :
بفرمود تا خوان بیاراستند
نوازنده رود و می خواستند.
فردوسی.
فروزنده مجلس و می گسار
نوازنده چنگ با گوشوار.
فردوسی.
نوازنده رود با می گسار
بیامد برِ تخت گوهرنگار.
فردوسی.
|| آنکه ساز می زند. ( ناظم الاطباء ). ساززن. ( فرهنگ فارسی معین ). ساززننده. ( یادداشت مؤلف ). مطرب. خنیاگر :
نوازان نوازنده در چنگ چنگ
ز دل برده بگماز چون زنگ زنگ.
اسدی.
|| سراینده. خواننده. نغمه سرا :
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو به راغ اندرون.
فردوسی.
مطربان طرب انگیز نوازنده نوا
ما نوازنده مدح ملک خوب خصال.
بیشتر بخوانید ... بستن تبلیغات
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- آنکه نوازش و مهربانی کند. ۲- لطف کننده مرحمت کننده .۳- ساز زن .
فرهنگ معین
(نَ زَ دِ ) (ص فا. ) ۱ - نوازش کننده . ۲ - آن که ساز می زند.
فرهنگ عمید
۱. (موسیقی ) ساززن.
۲. (صفت فاعلی ) نوازش کننده.
جدول کلمات
رامشی,رامشگر
فارسی به عربی
عازف , لاعب , موسیقار
پیشنهاد کاربران
ترتیب: قدیمیجدیدرای موافقرای مخالف
امیر١٩:٠٦ - ١٣٩٦/١٠/٠٤
معنی نوازنده یعنی آرامش دهنده
گزارش9 | 1
بهادر١٨:٢٤ - ١٣٩٧/٠٣/١٥ رامشی
گزارش32 | 1
حمیدرضا دادگر_فریمان٠١:٤٣ - ١٣٩٩/٠٥/١٧
رامشی، خنیاگر، رامشگر، ساززن، مطرب، مغنیه، موسیقی نواز، موسیقیدان
گزارش2 | 1
آ١٠:٥٩ - ١٣٩٩/١٠/٠٨ آرامش بخش
گزارش0 | 1
عرشیا١٩:٢٨ - ١٤٠٠/٠٢/٢٧ نوازش گر
گزارش5 | 1
علیرضا شیری١٤:٣٩ - ١٤٠٠/٠٣/١١ نوازندگی
گزارش7 | 1
میرحسین سیاوشی خیابانی١٥:٥٣ - ١٤٠٠/٠٣/٢٦ ساز زن
گزارش2 | 0
میرحسین سیاوشی خیابانی١٥:٥٣ - ١٤٠٠/٠٣/٢٦ چنگی
گزارش2 | 1
میرحسین سیاوشی خیابانی١٥:٥٤ - ١٤٠٠/٠٣/٢٦ شکافه زن
گزارش2 | 1
مائده١٦:١٩ - ١٤٠٠/٠٨/١٤ داربوکا
گزارش0 | 1
مشاهده پیشنهاد های امروز
معنی یا پیشنهاد شما
+ افزودن عکس و لینک
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟