این سایت سعی دارد سایت های برتر سراسر ایران را معرفی کند ما با نمایش دادن پیش نمایشی از سایت، کاربران را به دیدن کامل مطالب سایت های معرفی شده دعوت میکنیم فلذا هیچ لینک، عکس، و متنی از سایت های معرفی شده کپی نمیشود.

    پیشین و قبلی در جدول

    مهدی

    بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

    پیشین و قبلی در جدول را از این سایت دریافت کنید.

    پیشین

    معنی پیشین - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید

    پیشین

    /piSin/

    مترادف پیشین: دیرینه، سابق، سلف، قبلی، قدیم، متقدم، ظهر، نیمروز ، پسینمتضاد پیشین: تازه

    بستن تبلیغات

    فارسی به انگلیسی

    old, ancient, early, former, previous, anterior, front, (the) former, bygone, erstwhile, ex-, foregone, forward, head, last, late, old-time, onetime, past, preceding, prior, pristine, proto-, quondam, re-, whilom, yester, elder

    مترادف ها

    a priori (صفت) استقرایی، پیشین prior (صفت)

    پیشین، قبلی، مقدم، جلوی، از پیش، اسبق، اولی

    former (صفت)

    پیشین، قبل، قبلی، پیشی، سابق، جلوی، سابقی، دارای انتای مربع، در جلو

    previous (صفت)

    پیشین، قبلی، مقدم، جلوتر، سابقی، اسبقی

    antecedent (صفت) پیشین، مقدم، سابق olden (صفت)

    پیشین، قدیمی، کهنه، کهن، زمان پیش

    primitive (صفت)

    پیشین، قدیم، اصلی، بدوی، اولیه

    leading (صفت)

    پیشین، مقدم، برجسته، عمده، پیشتاز

    fore (صفت)

    پیشین، قبلی، پیش، جلوی

    pristine (صفت)

    پیشین، تر و تازه، اولی، طبیعی و دست نخورده

    primeval (صفت)

    پیشین، باستانی، اولیه، بسیار کهن

    لغت نامه دهخدا

    پیشین. ( اِخ ) ( دریای... ) در زابلستان بود. ( مزدیسنا ص 421 ).

    پیشین. ( اِخ ) ( دشت... ) دشت بسیار وسیعی است در کاولستان که پهنای آن متجاوز از پنجاه هزار گز و درازی آن هشتاد هزار گز و دارای چراگاههای مرغوب است. قسمتی از رود لورا که از طرف جنوب غربی آن میگذرد بنام این دشت خوانده میشود و در بلوچستان بدریاچه ( یا باطلاق ) آب ایستاد میریزد. || نام قسمتی از رود لورا که از طرف جنوب غربی دشت پیشین میگذرد. ( مزدیسنا تألیف دکتر معین ص 419 ).

    پیشین.( اِخ ) مرکز دهستان پیشین بخش راسک شهرستان سراوان. واقع در42 هزارگزی جنوب خاوری راسک کنار مرز پاکستان. جلگه. گرمسیر، مالاریائی ، دارای 4567 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات و خرما و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آنجا فرعی است. گمرک و پاسگاه ژاندارمری دارد. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).

    پیشین. ( اِخ ) پشنگ. نام قصبه ای کنار نهر سرخ آب. واقع در 166 هزارگزی جنوب شرقی قندهار و 55 هزارگزی شمال غربی کته به افغانستان ، و مرکز ایالتی بهمین نام. || نام ایالتی در افغانستان محدود از جنوب به بلوچستان و از سه جانب دیگر به دیگر نواحی افغانستان دارای 9323 هزار گز مربع مساحت. ( ازقاموس الاعلام ترکی ). این ناحیه امروز جزء افغانستان است.

    پیشین. ( ص نسبی ) منسوب به پیش. سابق. قبلی. اقدم. مقدم. سالف. سلف. قدیم. متقدم. گذشته : و چنین گویند که بشریعت توریة اندر و بدان شریعتهای پیشین ، نماز دیگر فریضه تر بودی و گرامی تر... ( ترجمه طبری بلعمی ).

    ز شاهان پیشین همی بگذرد

    نفس داستان را به بد نشمرد.

    فردوسی.

    چنین بود تا بودکار جهان

    بزرگان پیشین و شاهنشهان.

    فردوسی.

    برآیین شاهان پیشین بدیم

    نه بیکار و بر دیگر آیین بدیم.

    فردوسی.

    بر آیین شاهان پیشین رویم

    همان از پس فره و دین رویم.

    فردوسی.

    که کس را ز شاهنشهان آن نبود

    نه از نامداران پیشین شنود.

    فردوسی.

    ز دانای پیشین شنیدم سخن

    که یادآورد روزگار کهن.

    فردوسی.

    بگیتی کسی مرد ازینسان ندید

    نه از نامداران پیشین شنید.

    فردوسی.

    بتو داده بودند و بخشیده راست

    ترا کین پیشین نبایست خواست.

    فردوسی. بیشتر بخوانید ...

    فرهنگ فارسی

    سابق، گذشته، دیرین، قبل، به پیشی، پیشی

    ( صفت ) ۱- سابق قبلی مقدم قدیم مقابل پسین تازه جدید موخر : و تقدیر ایزد چنان بود که شریعت پیشین مسنوخ شود و شریعت تازه پدید آید: شکن زین نشان در جهان کس ندید نه از کار دانان پیشین شنید. ( شا. بخ ۱۷۹۶ :۶ ) یا ایام پیشین . روزهای گذشته . یا روز گذشته. روز گذشته : تا روز دیگر بهمان وقت دیدم باز آمد و بهمان ترتیب که روز پیشین تقدیم نموده بود طهارت و نماز بجای آورد. یا دانش ( علم ) پیشین . علم اولی حکمت الهی:علم نظری سه گونه است : یکی را علم برین خوانند و علم پیشین و علم آنچه سپس طبیعت است خوانند. ۲- شخصی که در قدیم بوده آنکه در گذشته میزیسته . جمع : پیشینیان . ۳- اول نخست نخستین : چون زلیخا یوسف را بخود دعوت کرد پیشین برخاست و آن بت را که بخدایی میداشت روی بپوشید ۴.- پیشتر جلوتر : پیغامبر پیشدستی میکرد از غایبت تواضع و سلام میداد و اگر تقدیر اسلام پیشین ندادی هم متواضع او بودی . دگرره بود پیشین رفته شاپور به پیش آهنگ آن بکران چون حور. ( نظامی ) ۵ - ( اسم ) آنچه پیش از دخول در کار بتعارف دهند: وعده هاشان کرد و هم پیشین بداد بردکان اسبان و نقد و جنس و زاد. ( مثنوی ) ۵- ظهر نمیروز مقابل پسین : چو برخیزد زخواب بامدادی ز من خواهد حریر استاد بادی . چو باشد روز را هنگام پیشین زمن حواهد پرند و بهمن چین . ( ویس و رامین ) یا نماز پیشین . نماز ظهر : پس این نماز پنجگانه همه دور کعت بودند آنگه دیگر باره در نماز پیشین و دیگر ( و ) شام و خفتن بیفزودند. ۶- ثنایا : یکی را بگفتم ز صاحبدلان که دندان پیشین ندارد فلان ... ( سعدی ) یا خواب پیشین . خواب پیش از نیمروز : ز سنت نبینی از ایشان اثر مگرخواب پیشین ونان سحر. ( بوستان ) یا سرای پیشین . بیرونی : و در دهلیز سرای پیشین عدنانی بنشست. یا صبح پیشین . صبح کاذب . یا صف پیشین . صف مقدم رد. جلو: صف پیشین شیعیان حیدرند جز که شیعت دیگران صف النعال . ( ناصرخسرو )

    دهی جزئ دهستان کلیبر بخش کلیبر شهرستان اهر

    فرهنگ معین

    ۱ - (ص نسب . ) گذشته ، قبلی . ۲ - کسی که در سال های گذشته می زیسته . ج . پیشینیان . ۳ - (ق . ) پیشتر، جلوتر. ۴ - اول ، نخست . ۵ - نیمروز، ظهر.

    فرهنگ عمید

    ۱. سابق، گذشته، قبلی: آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر / کآن سابقهٴ پیشین تا روز پسین باشد (حافظ: ۳۳۰ ).

    ۲. پیشی، جلویی.

    ۳. (اسم ) ظهر، نیمروز.

    دانشنامه عمومی

    پیشین مرکز بخش پیشین از توابع شهرستان راسک در استان سیستان و بلوچستان ایران است.

    پیشین در ۸ کیلومتری مرز پاکستان قرار دارد و سدی نیز به نام سد پیشین در چند کیلومتری آن ساخته شده است و یکی از بزرگترین سدهای استان نیز که در سال ۱۳۷۲ در جمهوری اسلامی ایران افتتاح و به بهره برداری رسید.

    بیشترین فعالیت مردم پیشین کشاورزی و باغداری می باشد و عده ای از مردم در بازارچه مرزی پیشین در امر صادرات و واردات فعالیت دارند.

    منبع مطلب : abadis.ir

    پیشین در حل جدول

    پیشین در حل جدول: دیرینه، قدیمی، سابق

    پیشین در حل جدول

    جدول آنلاین مسابقه جدول استخاره با قرآن تبدیل تاریخ

    شرح در متن تصویری

    تاریخ امروز پیشین

    پیشین

    دیرینه، قدیمی سابق

    بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات

    جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید

    امتیاز شما به نتایج جستجوی پیشین در سایت جدول یاب:

    Telegram WhatsApp Twitter Facebook Skype اشتراک Gmail Copy Link SMS Email Balatarin WordPress

    معنی این واژه در بانک های دیگر

    پیشین (فرهنگ معین): (ص نسب.) گذشته، قبلی، کسی که در سال های گذشته می زیسته، جمع پیشینیان، (ق.) پیشتر، جلوتر، اول، نخست، نیمروز، ظهر. [خوانش: (ص مر.)]

    پیشین‌ (فارسی به انگلیسی): Bygone, Early, Erstwhile, Ex-, Foregone, Forward, Head, Last, Late, Old, Old-Time, Onetime, Past, Preceding, Previous, Prior, Pristine, Proto-, Quondam, Re-, Whilom, Yester

    پیشین (لغت نامه دهخدا): پیشین. (اِخ) (دریای...) در زابلستان بود. (مزدیسنا ص 421).

    پیشین (فارسی به عربی): اسبقیه، اول

    پیشین (فرهنگ عمید): سابق، گذشته، قبلی: آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر / کآن سابقهٴ پیشین تا روز پسین باشد (حافظ: ۳۳۰)،

    پیشی، جلویی، (اسم) ظهر، نیمروز،

    پیشین (مترادف و متضاد زبان فارسی): دیرینه، سابق، سابق، سلف، قبلی، قدیم، متقدم، ظهر، نیمروز،

    (متضاد) تازه، پسین

    پیشین (فرهنگ فارسی هوشیار): سابق، اقدم، سلف، قدیم، گذشته، متقدم، قبلی

    پیشین (فارسی به ایتالیایی): ex

    در جدول یاب علاوه بر جستجوی معانی کلمات و لغات فارسی به فارسی از منابع و مواخذ معتبر و فرهنگ لغات ترجمه فارسی به زبان های زیر و زبان های خارجی به فارسی نیز آمده است کافی است کلمه مورد نظر از یکی از زبان های خارجی زیر را در قسمت جستجو سرچ کنید یا کلمه فارسی را به زبان مورد نظر بیابید.

    انگلیسی به فارسی

    اصطلاحات انگلیسی به فارسی

    مخفف اصطلاحات انگلیسی

    ترکی به فارسی عربی به فارسی فارسی به انگلیسی فارسی به عربی

    فارسی به ترکی استانبولی

    فارسی به ایتالیایی فارسی به آلمانی فنلاندی به فارسی فرانسوی به فارسی آلمانی به فارسی ایتالیایی به فارسی اسپانیایی به فارسی سوئدی به فارسی

    «ضرب المثل» در اصطلاح به معنای مثل زدن است. هر زبانی ضرب المثل های خاص خود را دارد. ضرب المثل ها در طول سالیان با زبان مبدا رشد کرده اند و در حافظه ها باقی مانده اند. گاهی یک ضرب المثل می تواند از توضیحات زیاد که شامل به کار بردن لغات و جملات متعددی باشد جلوگیری کند.

    تفاوت مابین «ضرب‌المثل» و «اصطلاحات ضرب‌المثلی» در شکل، ساختار و عمل‌کرد آنهاست. عده ای «ضرب المثل» را معادل «امثال و حکم» دانسته اند. امثال و حکم جمله‌ای است کامل با ساختمانی استوار بر پایه و اساسی غیرقابل تغییر، مانند:

    تب تند زود به عرق میشینه!

    هرکه بامش بیش، برفش بیشتر!

    خواستن توانستن است!

    آدم بی‌سواد کور است!

    سه سکه فروشی!

    اصطلاحات ضرب‌المثلی، برخلاف امثال و حکم، عباراتی مصطلح و عمومی هستند که ابتدا باید در جمله‌ای جایگزین شوند تا عبارتی کامل حاصل آید. این عبارت کامل نیز برحسب قید زمان، فاعل و مفعول متغیر است، مانند:

    پا توی کفش کسی کردن

    دُم خود را روی کول گذاشتن

    بی گُدار به آب زدن

    گلیم خود را از آب بیرون کشیدن

    کلاه خود را قاضی کردن

    کلاه خود را سفت چسبیدن

    این اصطلاحات ضرب‌المثلی، بدون قرار گرفتن در یک جمله کامل، فاقد خصلت‌های ضرب‌المثل خواهد بود؛ لذا تفهیم عبارات اصطلاحیِ یادشده با اضافات مقدور است، مانند:

    پایت را تو کفش بزرگ‌تر از خودت نکن!

    از ترس، دُمش را روی کولش گذاشت و دررفت!

    بی گُدار به آب نزن که پشیمان می‌شوی!

    تو اول گلیم خودت را از آب بیرون بکش، …!

    تو اول برادریت رو ثابت کن

    بنابراین، عبارات ضرب‌المثلی را می‌توان به عنوان مواد اولیه (خام) یک اصطلاح ضرب‌المثلی تعریف نمود: اصطلاحات ضرب‌المثلی، عباراتی هستند که معنا و مفهوم آن‌ها با معنی هریک از کلماتِ تشکیل دهنده آن، نسبت مستقیم نداشته باشد، مانند:

    گربه در انبان فروختن

    گربه را در (دَمِ) حجله کشتن

    دل دادن و قلوه گرفتن

    هر ضرب المثل شامل تفسیرها و معانی خاصی است که در بسیاری مواقع با معانی اصلی کلمات و عبارات به کاربرده شده در آن تفاوت ماهوی زیادی دارند. در بانک اطلاعاتی ضرب المثل های سایت «جدول یاب» این معانی و تفسیرها به صورت کامل وجود دارد.

    کافیست ضرب المثل را در کادر جستجو تایپ کنید تا معنی و تفسیر آن رویت شود.

    امروزه هرچند با پیشرفت تکنولوژی و علم برای بیماری هایی که در گذشته باعث مرگ انسان ها می شد درمان قطعی پیدا شده است و امراض مهلک بسیار ساده شده اند، اما این به معنای پیشگیری از بیماری و بی توجهی به مباحث مربوط به سلامت نیست.

    چه بسیار بیماری هایی که با رشد جوامع صنعتی به وجود آمده اند و بدون پیشگیری باعث مرگ انسان ها می شود. داشتن اطلاعات در خصوص بیماری ها، داروها و خوردنی ها باعث جلوگیری از ابتلا به بسیاری از امراض جدید خواهد شد. در سایت «جدول یاب» 5 بانک اطلاعاتی مهم در حوزه سلامت تدوین شده است که شامل این موارد می شود:

    اطلاعات بیماری ها اطلاعات داروها خواص گیاهان دارویی کالری خوراکی ها دستور پخت غذاها

    با جستجوی لغات مد نظر در این حوزه ها، اطلاعات مفیدی برای کابر در سایت به دست خواهد آمد.

    خوابیدن و خواب دیدن امری طبیعی است که همه انسان ها با آن سر و کار دارند. «خواب» ها انواع متفاوتی دارند. «خواب» ها معمولا با کیفیتی فرا طبیعی رخ می دهند و گاهی ممکن است حاوی معانی خاصی داشته باشند. بسیاری علاقه وافری دارند تا بدانند تحلیل خوابی که دیده اند چیست.

    خواب را به سه نوع تقسیم بندی نموده اند:

    منبع مطلب : www.jadvalyab.ir

    میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
    مهدی 14 روز قبل
    4

    بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

    برای پاسخ کلیک کنید